دربرابرناملایمات سکوت کردم وقتی عصبانی مسشد روزای اول من۲۰سالم بودو بی تجربه چوابشومیدادم البته با احترام ولی اون حالیش نبود کتک میزد منوحسابی کم کم سکوت کردم مادرش خاهرش توهین میکردن بی جهت سکوت کردم وبعدشناختشون چقدرپستن توکارای خونه بیشتردقت میکردم متاسفانه وسواسی زنانه داره روکارای خونه بمادرش رفته خلاصه خودشم مهربون بود ولی ب شدت عصبی اینکارارو ک کردم خیلی خوب شد خدای
وقتی میگم هیچ نگو برو توخونه مثلا توحیاط مینشست باسکوت میرفتم داحل اروم میشد میومد کلا دید مهربونم خیلی بهترشدولی خدامیدونه جقدر زجرکشیدمو تامرز خودکشی رفتم