ببین مثلاً الان بابام صداش کرد گفت لوله ساختمون گرفته بیا پایین درست کنیم،۲۰دیقه طولش داد....کلا آدم تنبلیه همیشه برای کاری صداش میکنم همینجوری میکنه...منم گفتم الان اگه بالای خودت صدات کرده بود رو دستان راه می‌رفتی تا پایین پله ها....اونم اومد با داشتن روی شکمم رو محکم فشااار داد...منم گفتم می‌دونی که روزه ام بی وجدان
خیلی دوست دارم جدا شم،اما خب...
بابامم اخلاق نداره...برم با اون زندگی کنم؟
بعدشم حس میکنم از لحاظ روحی قدرتشو ندارم
منتظرم مدرسه م تموم شه،از سال بعد می م دانشگاه،یکم بزرگتر شم،یکم خودمو آماده کنم،خانپادم رو هم آماده کنم،بعد جدا شم،برم از خانوادم هم جدا زندگی کنم
قبلاً من میزدمش...
الان من نمی‌زنم کوتاه اومدم،مهذبون شدم
اون میرنه
آره سر هرچی
کوچیکه ترین اعتراضی که میکنم میاد دستمو میپیچونه،زخم زبون میزنه،اصلا بعضی وقتا میگم تو واقعا فکر می‌کنی و حرف میزنی؟
به خدا می‌دونم این حرفایی که ازشوهرم می‌شنوم اصلا هیچ کس روش نمیشه به زبون بیاره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
