بی مقدمه بگه ، اونم جوری که فقط خودت بشنوی ، نه شوهر و پسر و دختراش که بعدا نگن این چه حرفیه گفتی!!
بگه ما حسود زیاد داریم ، دارن میترکن از حسادتمون، ولی خدا با منه ، هر چی بخوام زمان میگذره ولی همونی میشه که من گفتم !!!!
البته اینو بگم مادرشوهر من حرفی نمیزنه بامن ، اصصصصصلا ، مگر اینکه بخواد حالمو بگیره یا توهین کنه یا طعنه بزنه یا چیزی برسونه بهم
صد درصد مطمئنم قصدش درددل با من نبوده
یه حرف دیگشم اینه ، وقتی منو میبینه ، میگه دکتر من خداست ، من خدارو دارم ، مریض هم بشم که نمیشم ، خدا زودی خوبم میکنه!!! نمیدونم چرا مرتب اینو به من میگه !!! منظورشو درک نکردم !!!
خودش به شدددددت اهل جادو جنبله ، حس میکنم، فکر میکنه با خودش من میخوام کاری کنم مریض شه ، بخاطر همین اینو میگه
چون چیزی بیارم هم نمیخوره ، مثلا چاییمو نمیخوره هیچوقت ، میگه ابجوش بیار ، حتی دو ساله خونمم نمیاد ، میدونم از ترسه، امسال عیددیدنی هم نیومد
نمیدونم عصبی میشم با رفتاراش
آخه من اینکارارو بکنم ، شوهرم دو روزه طلاقم میده