2733
2739

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

چند سالت بود اونموقع؟

نزدیک هفت سال 

تو هفده سالگی با پسری آشنا شدم که همه خوبی های دنیا شده بودن یه قلب که تو وجودش میتپید...چشامو که می‌بندم مجسمت میکنم...دومین ماه از گرم ترین فصل سال🌱🍓🍓از اون شب دنیام بدجور به دنیات قفلی زد و مصمم میمونم تا لحظه ی دیدارت ای دیرینه ی دلخواه❤️..به قول یکی«وقتی همه کور بودن تو کردی بهم توجه..❤️شایدم یه روز برات تعریف کردم که من پشت پنجره ی اتاقت چه گریه ها که نکردم🖤گاهی وقتا فک میکنم خدا تورو تو یه بعداز ظهر قشنگ بهاری در حالی که لبخند به لب داشته و چای با هل میخورده و به صندلیش لم داده و به آهنگ خوش چشمه گوش میداده آفریده... 🍃🌻بچه ها عشق من واسه اینکه به دستش بیارم یخورده ناز داره البته نازکشم داره ها.اون هی ناز می‌کنه مام که بی تابشیم🍃میدونین مث بهترین خیالیه ک میتونین داشته باشین...مث ذوق رها کردن یه دونه بادبادک...یا مث پریدن تو آب زلال میمونه🍓🌱من یه دختر عاشقم...دختری که هیچ وقت از ابرازش عشقش خجالت نکشیده چون پیوسته اعتقاد داشته عشق مقدسه و پنهان کردنش چیزی به جز درد و زجر نداره..ولی خب همیشه به خودش آفرین گفته واسه انتخابش❤️هر چند خیلی جاهارو مجبور شده خودش تنهایی بی پناه قدم برداره....از خودم ممنونم که هر وقت خسته شدم تنها پناهگاهم خودم بودم 🫀❤️بهم میگن بی رحمی چون داستانمو نمیدونن🌈میخواهم بدانی که تو آخرین رویای روح من بوده ای❤️🌱...بچه ها این کاربر ینی بنده...دیگه عشقی نداره...گلش پژمرده شده...ماهش رفته...ولی دلم نیومد امضام رو بردارم🖤تاپیک ها مال من نیستن به جز یکیش ❤️
2731

حالا خوبه تو بچه بودی من پارسال با ۱۷سال سن دوتا پسر عوضی بی خانواده اشغال میخواستن بهم تجاوز کنن خدا ب دادم رسید

اینقدر دوست دارم شوهر ایندم پلیس نیروانتظامی (مخصوصاموادمخدد)باشه از اون پلیسا که قد بلندی دارن هیکلین بازوهای بزرگی دارن و چشم ابرومشکین ته ریش دارن  و باهمه مغرورن و اخمو فقط با خانوادشون مهربونن😎یه صلوات بفرستین همینطور که میخوام بشه فرهنگیانم قبول شم.ریپلای کنید شادشم♥️😻

روز اولی ک این تجربه رو کردم اصلا بهش حتی شک هم نکردم چون اصلا فک نکردم ک ممکنه چیز بدی باشه فک کردم ب خاطر بامزگیمه نمیدونم...جالب اینجاس ک روز بعدیشم رفتم داخل مغازه و باز همون فرایند ها تکرار شد..‌.اما این دفعه شدید تر بود(من چون مثلا مهمون بودم زن عموم خیلی میخاست بهم برسه و دوسداشت خوراکی برام بخره ولی منو میفرستاد تومغازه...هرروز🦋🌙)این دفعه ک رفتم باز بهم گفت به پشت سر نگاه نکن...ولی خب دیدم یه رفتارهای عجیب تری داشت...مثلا اینکه از پشت شلوارم رو باز میکشید...به پشت سرم ک نگاه کردم آلتش رو دیدم...یه دختربچه ی هفت ساله الان داره به آلت یه پسر جوون نگاه میکنه..من اون موقع فقط میدونستم ک چیز بدیه و نباید نشون کسی داد بخاطر همینم به شدت وحشت کردم...یادمه رفتم عقب و اون میگفت ک نترس...ولی مشتری تو مغازه ش ک میومد سریع جمع و جور میکرد...یچیز عجیبی بود...خوشبختانه ب جز اون ظربه فکر و خود خوری ک چن سال با فک کردن بهش نصیبم شوگد ولی ازم سواستفاده جنسی نتونست بکنه....حالا میخام چنتا چیز رو بهتون بگم....اشتبا اول از زن عموم بود ک رو حساب اینکه اون سوپر مارکتی رو میشناخت منو تنهایی میفرستاد خرید(البته شاید خیلی ازماها اصلن ب فکرمون هم نرسه)اشتباه بعدی از مامان بود ک برام نگفته بود تو این جور مواقع باید چکاری انجام بدم یا حداقل حتی نگفته بود ک باید از همچین اشخاصی دوری کنم....و اشتباه بعدی از خودم بود ک تا این حد احمق و ساده و خجالتی بودم ک حتی با نگاه به پشت سرم و دیدن اون صحنه هم چیزی نگفتم و بازم ب اون مغازه رفتم...چن وقت پیش بعد سالها دوباره اون مغازه رفتم کس دیگه ای توش بود همونجا از ته دلم دعا کردم ک اون پسر روز خوش نبینه...ن به خاطر خودم بلکه ب خاطر همه ی اون بچه هایی ک خدامیدونه ازشون چه سواستفاده هایی کرده بوده و مطمئنم اولی نبودم و اخری هم نخواهم بود...

تو هفده سالگی با پسری آشنا شدم که همه خوبی های دنیا شده بودن یه قلب که تو وجودش میتپید...چشامو که می‌بندم مجسمت میکنم...دومین ماه از گرم ترین فصل سال🌱🍓🍓از اون شب دنیام بدجور به دنیات قفلی زد و مصمم میمونم تا لحظه ی دیدارت ای دیرینه ی دلخواه❤️..به قول یکی«وقتی همه کور بودن تو کردی بهم توجه..❤️شایدم یه روز برات تعریف کردم که من پشت پنجره ی اتاقت چه گریه ها که نکردم🖤گاهی وقتا فک میکنم خدا تورو تو یه بعداز ظهر قشنگ بهاری در حالی که لبخند به لب داشته و چای با هل میخورده و به صندلیش لم داده و به آهنگ خوش چشمه گوش میداده آفریده... 🍃🌻بچه ها عشق من واسه اینکه به دستش بیارم یخورده ناز داره البته نازکشم داره ها.اون هی ناز می‌کنه مام که بی تابشیم🍃میدونین مث بهترین خیالیه ک میتونین داشته باشین...مث ذوق رها کردن یه دونه بادبادک...یا مث پریدن تو آب زلال میمونه🍓🌱من یه دختر عاشقم...دختری که هیچ وقت از ابرازش عشقش خجالت نکشیده چون پیوسته اعتقاد داشته عشق مقدسه و پنهان کردنش چیزی به جز درد و زجر نداره..ولی خب همیشه به خودش آفرین گفته واسه انتخابش❤️هر چند خیلی جاهارو مجبور شده خودش تنهایی بی پناه قدم برداره....از خودم ممنونم که هر وقت خسته شدم تنها پناهگاهم خودم بودم 🫀❤️بهم میگن بی رحمی چون داستانمو نمیدونن🌈میخواهم بدانی که تو آخرین رویای روح من بوده ای❤️🌱...بچه ها این کاربر ینی بنده...دیگه عشقی نداره...گلش پژمرده شده...ماهش رفته...ولی دلم نیومد امضام رو بردارم🖤تاپیک ها مال من نیستن به جز یکیش ❤️

تامام 

یا ادامه داره

خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغیر دهم....شهامتی ده تا بپذیرم آنچه را که میتوانم تغیر دهم....ودانشی که تفاوت این دو را بدانم .... آمین 
2740

زیاد اهلش نیستم تاپیک بزنم پس نمیتونم ک درست تعریف کنم فقط خاستم یه چیز مهم از توش بکشم بیرون ...حواستون باشه اگه دختر دارید یا اگه برعکس پسر بچه دارین به شدت ازشون مراقبت کنید...خجالت یا شرمتون نشه از اینکه یه سری چیزا رو بهشون بگین...اکاهشون کنید حتی تو سن کم..هیچ وقت اونارو با یه غریبه(همسایه،دوست،یا حتی فامیل)تنها نزارین...پسربچه هااز این حوادث مصون نیستن...اونا از دختربچه ها بیشتر تو معرض خطرن چون تو این جور روابط آسیبی ک میبینن از نظر جنسی به نسبت دخترا کمتره پس دردسرکمتری برا متجاوز داره

تو هفده سالگی با پسری آشنا شدم که همه خوبی های دنیا شده بودن یه قلب که تو وجودش میتپید...چشامو که می‌بندم مجسمت میکنم...دومین ماه از گرم ترین فصل سال🌱🍓🍓از اون شب دنیام بدجور به دنیات قفلی زد و مصمم میمونم تا لحظه ی دیدارت ای دیرینه ی دلخواه❤️..به قول یکی«وقتی همه کور بودن تو کردی بهم توجه..❤️شایدم یه روز برات تعریف کردم که من پشت پنجره ی اتاقت چه گریه ها که نکردم🖤گاهی وقتا فک میکنم خدا تورو تو یه بعداز ظهر قشنگ بهاری در حالی که لبخند به لب داشته و چای با هل میخورده و به صندلیش لم داده و به آهنگ خوش چشمه گوش میداده آفریده... 🍃🌻بچه ها عشق من واسه اینکه به دستش بیارم یخورده ناز داره البته نازکشم داره ها.اون هی ناز می‌کنه مام که بی تابشیم🍃میدونین مث بهترین خیالیه ک میتونین داشته باشین...مث ذوق رها کردن یه دونه بادبادک...یا مث پریدن تو آب زلال میمونه🍓🌱من یه دختر عاشقم...دختری که هیچ وقت از ابرازش عشقش خجالت نکشیده چون پیوسته اعتقاد داشته عشق مقدسه و پنهان کردنش چیزی به جز درد و زجر نداره..ولی خب همیشه به خودش آفرین گفته واسه انتخابش❤️هر چند خیلی جاهارو مجبور شده خودش تنهایی بی پناه قدم برداره....از خودم ممنونم که هر وقت خسته شدم تنها پناهگاهم خودم بودم 🫀❤️بهم میگن بی رحمی چون داستانمو نمیدونن🌈میخواهم بدانی که تو آخرین رویای روح من بوده ای❤️🌱...بچه ها این کاربر ینی بنده...دیگه عشقی نداره...گلش پژمرده شده...ماهش رفته...ولی دلم نیومد امضام رو بردارم🖤تاپیک ها مال من نیستن به جز یکیش ❤️
روز اولی ک این تجربه رو کردم اصلا بهش حتی شک هم نکردم چون اصلا فک نکردم ک ممکنه چیز بدی باشه فک کردم ...

خدا ب رحم کرده. یه پسر عوضیم ی کاری با من کرد. ولی بخاطر بی کسی هیچی نگفتم🖤😊

اینقدر دوست دارم شوهر ایندم پلیس نیروانتظامی (مخصوصاموادمخدد)باشه از اون پلیسا که قد بلندی دارن هیکلین بازوهای بزرگی دارن و چشم ابرومشکین ته ریش دارن  و باهمه مغرورن و اخمو فقط با خانوادشون مهربونن😎یه صلوات بفرستین همینطور که میخوام بشه فرهنگیانم قبول شم.ریپلای کنید شادشم♥️😻
روز اولی ک این تجربه رو کردم اصلا بهش حتی شک هم نکردم چون اصلا فک نکردم ک ممکنه چیز بدی باشه فک کردم ...

تقصیر مامانت بود ک اجازه داد بری مغازه مامانم هیچ وقت اجازه نداد تنهایی جایی بریم.یه بار رفتم مغازه بدون اجازه چنان تنبیهم کرد ک شد درس عبرت برام

چون خیلی طولانی میشد تا تهش نشد بگم وقتشم ندارم....اون روز نتونست کاری کنه مام برگشتیم دیگه....ولی همیشه توفکرم اینه اون لحظه اگه مامانم کمربندی برام نمیبست ک تو باز کردنش دچار مشکل بشه....و به راحتی شلواره میومد پایین...الان من کجای دنیا وایساده بودم

تو هفده سالگی با پسری آشنا شدم که همه خوبی های دنیا شده بودن یه قلب که تو وجودش میتپید...چشامو که می‌بندم مجسمت میکنم...دومین ماه از گرم ترین فصل سال🌱🍓🍓از اون شب دنیام بدجور به دنیات قفلی زد و مصمم میمونم تا لحظه ی دیدارت ای دیرینه ی دلخواه❤️..به قول یکی«وقتی همه کور بودن تو کردی بهم توجه..❤️شایدم یه روز برات تعریف کردم که من پشت پنجره ی اتاقت چه گریه ها که نکردم🖤گاهی وقتا فک میکنم خدا تورو تو یه بعداز ظهر قشنگ بهاری در حالی که لبخند به لب داشته و چای با هل میخورده و به صندلیش لم داده و به آهنگ خوش چشمه گوش میداده آفریده... 🍃🌻بچه ها عشق من واسه اینکه به دستش بیارم یخورده ناز داره البته نازکشم داره ها.اون هی ناز می‌کنه مام که بی تابشیم🍃میدونین مث بهترین خیالیه ک میتونین داشته باشین...مث ذوق رها کردن یه دونه بادبادک...یا مث پریدن تو آب زلال میمونه🍓🌱من یه دختر عاشقم...دختری که هیچ وقت از ابرازش عشقش خجالت نکشیده چون پیوسته اعتقاد داشته عشق مقدسه و پنهان کردنش چیزی به جز درد و زجر نداره..ولی خب همیشه به خودش آفرین گفته واسه انتخابش❤️هر چند خیلی جاهارو مجبور شده خودش تنهایی بی پناه قدم برداره....از خودم ممنونم که هر وقت خسته شدم تنها پناهگاهم خودم بودم 🫀❤️بهم میگن بی رحمی چون داستانمو نمیدونن🌈میخواهم بدانی که تو آخرین رویای روح من بوده ای❤️🌱...بچه ها این کاربر ینی بنده...دیگه عشقی نداره...گلش پژمرده شده...ماهش رفته...ولی دلم نیومد امضام رو بردارم🖤تاپیک ها مال من نیستن به جز یکیش ❤️
تقصیر مامانت بود ک اجازه داد بری مغازه مامانم هیچ وقت اجازه نداد تنهایی جایی بریم.یه بار رفتم مغازه ...

بله درسته...هیچ وقت نباید میزاشت و اعتماد میکرد

تو هفده سالگی با پسری آشنا شدم که همه خوبی های دنیا شده بودن یه قلب که تو وجودش میتپید...چشامو که می‌بندم مجسمت میکنم...دومین ماه از گرم ترین فصل سال🌱🍓🍓از اون شب دنیام بدجور به دنیات قفلی زد و مصمم میمونم تا لحظه ی دیدارت ای دیرینه ی دلخواه❤️..به قول یکی«وقتی همه کور بودن تو کردی بهم توجه..❤️شایدم یه روز برات تعریف کردم که من پشت پنجره ی اتاقت چه گریه ها که نکردم🖤گاهی وقتا فک میکنم خدا تورو تو یه بعداز ظهر قشنگ بهاری در حالی که لبخند به لب داشته و چای با هل میخورده و به صندلیش لم داده و به آهنگ خوش چشمه گوش میداده آفریده... 🍃🌻بچه ها عشق من واسه اینکه به دستش بیارم یخورده ناز داره البته نازکشم داره ها.اون هی ناز می‌کنه مام که بی تابشیم🍃میدونین مث بهترین خیالیه ک میتونین داشته باشین...مث ذوق رها کردن یه دونه بادبادک...یا مث پریدن تو آب زلال میمونه🍓🌱من یه دختر عاشقم...دختری که هیچ وقت از ابرازش عشقش خجالت نکشیده چون پیوسته اعتقاد داشته عشق مقدسه و پنهان کردنش چیزی به جز درد و زجر نداره..ولی خب همیشه به خودش آفرین گفته واسه انتخابش❤️هر چند خیلی جاهارو مجبور شده خودش تنهایی بی پناه قدم برداره....از خودم ممنونم که هر وقت خسته شدم تنها پناهگاهم خودم بودم 🫀❤️بهم میگن بی رحمی چون داستانمو نمیدونن🌈میخواهم بدانی که تو آخرین رویای روح من بوده ای❤️🌱...بچه ها این کاربر ینی بنده...دیگه عشقی نداره...گلش پژمرده شده...ماهش رفته...ولی دلم نیومد امضام رو بردارم🖤تاپیک ها مال من نیستن به جز یکیش ❤️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687