از گذشته پشیمونم خیلی عشقمو اذیت کردم....امشب بهم گفت اون موقع که در به درت بودم چرا منو نمیدیدی....خیلی خجالت کشیدم
ذهنم خیلییی درگیره و نمیشه گف چون بگمم کسی نمیتونه درک کنه
خیلی دوسش دارممم متاسفانه😢😢😢
خسته م
تا کِی باید بدوئیم و به هیچ جا نمیرسیم☹
دلم خیلی گرفته ۶سال ازدواج کردم همیشه گریه کردم و تنهابودن هیچ کس کنارم نبود.دلم میخاد برم یه جایی بلند بشینم گریه کنم.دلم میخاد برم سرخاک مادربزرگم بشینم باهاش حرف بزنم آرومم کنه مثل قدیم.بعضی وقت هایه اتفاق هایی می افته که ماسزاوارش نبودیم.واسه بعضی دردها خیلی کوچیک بودیم😞😞
میگن دیووونه ام دلم میشکنه
حرف دلم این بود که ای کاش پسر بودم تا کمتر بهم از طرف مردها ظلم میشد
از طایفه همسرم متنفرم که بارداری ازم پنهمون کردن که زحرم بدن ازشون بیزارم
خدا جلو پاشون بزار همونی که میگفت بچه چی ای ای حالمون از پسر بهم میخورع چون دوتا دختر داشتن
این سومی که پسز حالا عاشق پسر شدن قبل میگفتن هرکی پسر دار فلان بهمان الان میگن پسر اینجور اونجور
میگه اینم نخواسته شد😑😑😑 اخه چجور هم دومی ناخواسته هم سومی للکی میگن بخدا اگه پیش منم گفت ناخواسته هست چی بگم حرف دندون شکن اما در این حالا بی احترامی نشه
دخترا کلی گریه کردم امروز دعا کنیئ خئا دامن منم سبز کنه امین ❤
خسته شدم از دست آدمهایی که بی منطق هستن چشماشون رو میبندن فقط چرت وپرت میگن چشم دیدن زندگیتو ندارن امشب حسابی با برادر شوهرام دعوا کردیم میترسم بخوابم چندتا سکته ریز بزنم از استرس
خیلی از داداشم متنفرم خیلی زنش زیرپاش نشسته و با اینکه خداروشکر پدرم خوبه منتظره اتفاقی بیفته و اموالشو بالا بکشه.خیلی زورم میاد یک روز برای پدرم پسری نکرده .
شما منو نمیشناسید.
از ته قلب ارزو کنید که برادرم نابود شه اینجوری جون به جیگر بابام میکنه
ادم زورش میگیره این چیزارو میبینه
