2733
2734
عنوان

بیاین از خاطرات ترسناکی که براتون پیش اومده بگین

| مشاهده متن کامل بحث + 3662 بازدید | 257 پست
شکل خودم با همون لباس

چه جالب

 صادق باش مثل اون سیگاری که روش نوشته سرطانزا نه مثل اون آبمیوه آشغالی که روش نوشته صددر  صد طبیعی ❤ السلام علیک یا ابا عبدالله❤


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

علوم غریبه بخاطر سواستفاده ی یه عده به خرافات تعبیر میشه در حالی که وجود داره و تخصص هست ابن سینا هم ...

ببخشید من متوجه نشدم الان حرف من اشتباه بود یا درست

و اینکه چه ربطی داشت؟

کاش میشد کسی کاری به کارم نداشته باشه ولم کنن انگار مردم و نیستم انگاری که وجود ندارم.کاش میشد وجود نداشتم
2731
حس نبود منم چن بار اذیتم میکرد بعدا میفهمیدم مامانم نیست 😐ینی الان میفهمم چی بودهه.. چ جوری خلاص شد ...

خلاص نشدم اینقدر سنگینی رو کارام هست که زیر هر کاری صد بار جونم در میاد. یکی دو بار سرکتاب گرفتم همون دوران. اونا هم گفتن هست و خوب ادمشو میخواست که بازش کنه از زندگیم منم پیگیر این چیزا نبودم. 

2738
ببخشید من متوجه نشدم الان حرف من اشتباه بود یا درست و اینکه چه ربطی داشت؟

شما دلیل روانشناسی آوردید منم گفتم اینطور نیست و تو حوزه علوم غریبه و ماورا هست

🤵 کاربر آقا 💔 ندونستم ای بی خبر ز دلم که بی اعتباره وفای تو هم 💔
خلاص نشدم اینقدر سنگینی رو کارام هست که زیر هر کاری صد بار جونم در میاد. یکی دو بار سرکتاب گرفتم همو ...

🤦🏻‍♀️😐خودم الان یاد اون همزاد مامانم افتادم مث سگ دارم میترسم 

من ی بار خواب بود توو حال اون موقع پسر خالم تازه فوت شده بود

همه رفته بودن خونه خالم اهواز

منو ابجیم با بچش بودیم بچه ها من خواب بودم بعد احساس سرما کردم با اینکه پتوو روم بود

بعد احساس کردم ی سنگینی رومه پتورو از روم زدم کنار 

بین خواب بیداری تقریبا اینجوری بهتره بگیم چون صدای ابجیمم میشنیدم ک داشت با گوشی حرف میزد

یکم ک گذشت حس کردم سبک شدم نمیدونم چجوری بگم انگار ک روحم داشت ازتنم جدا میشد

بیدار شدم ترسیده بودم 

بعد فرداش دوباره ک خواب بودم دیدم توو خوابم تووی اتاقم ی زن باچشمای وحشتناک سیاهه فقط چشماش یادمه 

با عصبانیت داشت با ی نفر حرف میزد اون دختره هی میگفت دست از سرم بردار 

بعد ب من نگا کرد درو محکم کوبوند ب هم منم پریدم از خواب

ولی هیچ وقت چشماشو از یاد نمبرم خیلی وحشتماک بود خیلیییی

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز