دوران ابتدایی با همه خوشی ها گذشت و تموم شد وارد راهنمایی شدم، تو دوران راهنمایی کم کم شیطونی های من شروع شد، هم به بلوغ میرسیدم و کنجکاویم درباره جنس مخالف بیشتر میشد هم خودم جنب و جوشم تو مدرسه و شیطونی هام زیاد میشد، هم محدودیت های خانواده تو این موضوعات زیاد بود که به راه بد کشیده نشیدم
اون موقع که مثل الان گوشی هوشمند و اینترنت پر سرعت هم نبود که بتونی راحت تو اینترنت بچرخی و به همه چیز راحت دسترسی داشته باشی
درسته من ادم شیطون بودم ولی فوق العاده هم خجالتی و احساساتی
با همون گوشی نوکیایی که داشتم با چندتا دختر آشنا شدم از طریق اینترنت ولی مشکلم این بود زود دل میبستم هنوز گرگ شدن رو یاد نگرفته بودم، تا ولم میکردن خیلی ناراحت میشدم
همیشه به خودم قول میدادم دیگه زود دل نبند ولی باز... بگذریم به خاطر اون شرایط سنی بود و کنجکاوی دوران راهنماییم هم با همین چت کردنا و صحبت تلفنی و گاهی هم نگاه کردن به دخترای محلمون میگذشت، هم خودم ادم خجالتی بودم هم خانوادم شدیدن مخالف بودن، یادمه یک دختری بود از فامیلون که وقتی من بچه بودم همش میگفتند شما مال همید هم سن بودیم، من بچه بودم خیلی تو این فازا نبودم بعدن که بزرگتر شدم دیدن من چیزی نمیگم با تغییر 180 درجه ای میخواستن بدن به داداشم
یعنی همون حرفایی که به من میزدند رو به داداشم زدند که اونم نه یک دل بلکه صد دل عاشق دختره شد و با مادرم درمیون گذاشت با خواهر دختره تو یک جمع خصوصی که منم نبودم
البته قصدشون این نبود که من خبردار نشم ولی کار داداشم راحت تر بود بگه، منم که اصلا در قیدش نبودم حتی امار دختره هم داشتم که با یکی از پسر های فامیل در ارتباط بوده و اتفاق های خوبی نیوفتاده ولی به داداشم چیزی نگفتم
مامانمم یکبار جلوی چندنفر گفت که مهران فلانی رو به خواهر خودش میبینه منم میدونستم منظورش چیه هیچی نگفتم چون برام مهم نبود، هر چند وصلت داداشم با اون دختره هم به دلایلی منتفی شده و داداشم خیلی داغون شده فعلا، امیدوارم که دوباره برنگرده چون داداشم تا الان شانس بزرگی اورده که خودش خبر نداره
خب برسیم به خودم درست یادم نیست از سال سوم راهنمایی یا اول دبیرستان بود که کم کم توجهم به یکی از دخترای فامیل که از پدری با مانسبت داشتند جلب شد
اولش همینجور ازش خوشم میومد چیزی هم ازش ندیده بودم فقط قیافش به دلم نشسته بود، اخه یک پسر 15،16 ساله چی میدونه اخلاق و رفتار چیه، فقط چهره طرفه که به دلش میشینه