2733
2739

پارسال همین موقه ها بود ک با ذوق رفتم بیمارستان ولی دیدم پرستارا هول شدن و گفتن برو ببینش...رفتم بهش گفتم آلا مامان امروز یلداس چرا خوب نمیشی بریم خونه دورهم جمع شیم ؟من میرم ولی فردا که اومدم معجزه خدارو نشونم بده و مرخص شو بریم خونه...دلم خیلی شور میزد چون پرستارا باهام مهربون شده بودن گذاشتن کلی بمونم...


رفتیم خونه یلدارو جشن گرفتیم و آخر شب دلم شور زد باز رفتم بیمارستان...التماس کردم ک می‌دونم نصف شبه ولی بزارید ببینمش..یک شب بود...دیدم حالش خیلی بده و قلبش انقد محکم میزد ک دیده میشد از اون سینه ی کوچولوش...بالاسرش گریه کردم گفتم مامان قرار نبود بدتر شیا...من باید برم ولی قسمت میدم تنهام نزار آلا...الان من میرم بیرون بابا میاد داخل..توروخدا برا بابا سرحال شو‌ حداقل..فردا میام وقتی اومدم باید چشمات باز باشه و گریه کنی شیطونی کنیا...رفتم بیرون و راهرو رو شاید صدبار رفتم و‌اومدم و فقط ذکر میگفتم: خدایا ازم نگیریش..خدایا دق میکنما ازم نگیریش...


رفتم خونه تا بخوابم ساعت ۳ بود...صبح پاشدم دیدم سه تا میس کال از بیمارستان دارم...دستم لرزید و دادم شوهرم زنگ بزنه...هیچی نشنیدم فقط دیدم شوهرم با بغض گفت انالله و انا الیه راجعون...سه ونیم شب تنهامون گذاشته بود...بلند بلند زدم زیر گریه..پاشدم بهترین لباسمو پوشیدم و آرایش کردم و میخندیدم و میگفتم بریم دخترمو زنده کنم...اینا چرت گفتن الان میرم بالاسرش چشاشو باز می‌کنه... توراه آهنگ گذاشتم و‌ ب این فکر میکردم وقتی برم پیشش و لمسس کنم چجوری میخواد زنده بشه!!رفتم آی سی یو نذاشتن برم تو..فرار کردم یواشکی رفتم داخل دیدم تختش خالیه و همه با ترحم نگام میکنن...دویدم سمت سردخونه هرچی در زدم درو باز نکردن...داد میزدم آلا طاقت بیار سردت نشه الان میام زندت میکنم...رفتم بغلش کردم انقد قشنگ خندیده بود....وقتی خندشو دیدم فهمیدم خوشحاله ک رفته...یکم دلم آروم شد...هرچی بوسش کردم بیدار نشد...فقط ازم گرفتنش و بیرونم کردن...بازم میخندیدم میگفتم تو غسالخونه زنده میشه...رفتم ب متصدی غسالخونه گفتم آقا دخترم زنده نشد؟با ترحم نگا کرد گفت ن خانوم...گفتم اشکال نداره وقتی میزاریم تو خاک زنده میشه...هرچی همه گریه میکردن من ساکت نشسته بودم منتظر صدای گریه اش بودم...گذشت و زنده نشد...شبا بی قراری میکردم میگفتم منو‌ ببرید سرخاک اگر زنده شه من باید بفهمم...کی باور کنم رفتنتو آلاء؟ رفتنت دنیامو جهنم کرد و از من یه آدم بی روح ساخت...امروز قد تموم دنیا دلم گرفته چون همه خوشحالن و من پراز حسرت....همسرم بعد آلا مریض شد و هنوزم باهاش درگیره..قرص میخوره کیسه کیسه...مادرم افسرده شد و قرص میخوره...حالا من بین تموم خنده هایی ک هرروز روی لبامه و به همه وانمود میکنم آلارو فراموش کردم و هرکی از آلا میگه بهش میگم قسمت بود ولی پراز دردم...بعد آلا نتونستم آدم قبل بشم... گرچه اینو کسی نفهمید ولی این زهرا دیگه بدرد نمیخوره....


توی شادیاتون برای حال دل ما و جای بهتر دخترم دعام کنین که ملتمسانه نیاز دارم❤️



ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

واای قشنگم شما رو یادمه 

آلا جون پرکشید و رفت چون پاک و معصوم بود و تحمل بودن تو این دنیا رو نداشت 

امیدوارم خدا بهت صبر بده 

الان آلا جان پیش خداست و داره بهت لبخند میزنه 

ناراحت نباش عزیزم

امیدوارم که آرزوهام آرزو نمونن 💔☘

پارسال و یادمه دقیقا 😭😭 

خدا صبرت بده هرچند می‌دونم این فقط یه شعاره،چجور مادری که جگرگوشش رو از دست داده می‌تونه صبر داشته باشه😞😞😞😞

درخواست دوستی از طرف اقایون ببینم گزارش میزنم درجا😊😊
2740
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز