پدرشوهدم سیگاری هستن و اکثر اوقات درحال صرفه های ناجور
امشب اومدن طبقه بالا یعنی خونه ما ک بچمونو ببینن بعد میوه شستم اوردم خیار داد دست بچم و بچم یکم خورد
بعد خودش گاز از خیار زد تا بچه اومد بکنه تو دهنش زود از دستش گرفتم گفتم پدرجون لطفا چیزیو ک خودتون ازش خوردینو بهش ندین و خیارو نصف کردم وگفتم اینو اقاجون بخوره اینو شمادخترم بچم ۱۱ماهس
اونم گفت واسه چی مگ من کثیفم😐😐😐
منم گفتم نه ولی من کلا اخلاقم همینطوره حتی از دهن خودمم نمیذارم بچم چیزی بخوره
الانم تو این اوضاع بیماری بهتره مراعاتش رو بکنیم بچس بدنش ضعیفه!
اونم گفت خب بوس چی؟اونم ک تنفسه؟
منم گفتم خدایی از شوهرم بپرسین من یا پای بچمو میبوسم یا سرشو دلم نمیاد صورتشو ببوسم میگم نکنه اگ مریض باشم بچم مریض شه...
بعد ۵ دقیقه درحالی ک اصلا محل ب منو بچم نداد پاشد رفت منم گفتم پدرجون یک قاچ میوه میذاشتین دهنتون اونم گفت ممنون و بدون خدافظی رفت
اخه بچه ها من محترمانه گفتم اصلا جدی نگفتم خیلیم مهربون بود لحن صحبتم!
کلا فرهنگ خانواده من جوریه ک اصلا عادت ب بوسیدن زیاد بچه یا دهنی خوردن همدیگه نداریم
ولی اونا اینجورین!
بخدا همین هفته پیش مادرشوهرم تازه خوب شده بود اومد خونم کلی بچمو بوسید هم نن گلو درد گرفتم هم بچه😭😭😭بهشونم چیزی میگم ناراحت و بدرفتار میشن😭😭😭😭
مادرشوهرم حتی پامیشه دورهمی میره میگ کسی نبود همش ۱۰ نفر بودن ک همه الکل میزدن دستشون...
تروخدا بگین ایراد از منه؟؟من اشتباه میکنم؟؟چون نمیخوام رفتارمو عوض کنم و سر بچه کوتاه بیام!
اگ حقو ب من دادین تروخدا از ته دلتون دعا کنین خدا بهم خونه مستقل بده دارم جون میدم پیش اینا درو دیوار خونه انگار میخخواد بزنتم😭😭اگ بیرون باشم برسم خونه باخودم اه میکشم و میگم باز شروع شد....
خیلی دلم گرفته خیلی