بله خيلى ترسناك ادا نكردن دين
ولى توى شرايط بدى بودم
يعنى اون لحظه ميگفتن هر روز بايد برى كوه قاف و برگردى قبول ميكردم 😅
من نماز ميخوندم ولى اول وقت نبود صبحام همممميشه قضا بود ولى بعدش حس خوبى دارم لحظه شمارى ميكنم اذان شه
از سجاده به زحمت دل ميكنم 🥰🥰
يه حس نابى داره
توى هيچى ديگه پيداش نميكنى
وقتى پريودم همسرمو نگاه ميكنم نماز ميخونه بهش حسوديم ميشه 😄 از خداى مهربون بابت اين لطفش ممنونم كه بهم اين حس رو ميده