اسمتم نمیدونم
ببینین دخترای ما چون پسر خاله دختر عمه هم سن دارن
شبا تا 4 صبح میشینن تو کافه
بیلیارد بازی میکنن انقد خوش میگذرونن
ماشین برمیدارن میرن دور دور و ازین حرفا
من اینوسط هیچ بچه ی هم سنی تو فامیل ندارم ،خانواده ماوری همه فسقلی ان
اینم بگم ک کلا کم جمعیتیم از هرکدوم ی دونه بیشتر ندارم
مثلا ی دختر خاله ی پسر عمه ی دختر عمه 2تا دخترعمو
خونواده پدری هم بچه هاشون ازمن خیلی بزرگترن
این خیلی بده
بعد من چون چشم درشت و ابرو مشکی ام و پوستم خیبی سفیده خواستگار زیاد داشتم
اما اونا 6 تا 9 حتی 10سال از من بزرگتر بودن
من از پسری خوشم میاد ک 3سال از خودم بزرگتر باشه یا 4سال
حتی بنظرم میشه با پسری زندگی کرد ک ی سال از خودت کوچیکتر باشه ولی با ادمی ک 10سال از خودت بزرگتره نه
بعد ما با پسر خاله اینا ازدواج نمیکنیم اما با عمو زاده ها و دایی زاده ها چرا
فقط ی پسرعموزاده دارم ک چون دوباره نسبت فامیلی داریم فک میکنم برای اینده بچم مناسب نباشه
بعدم من ک ازدواجی نیستم فقط خلع احساسی عاطفی دارم خیلی دلم میخاست یکی باشه ک عاشقم باشع هر وقت دلم گرفت زنگ بزنم بیاد نیم ساعت بغلم کنه بره
وگرنه ازدواجای بقیه رو دیدم دردسرای خاهر شوهر و مادرشوهر
دلم میخاد یکی از اون 3تارو عاشق خودم کنم
فرایندش فک کنم 6ماه ی سال زمان ببره
ی سالم نامزد کنیم تا اونموقع 21سالم میشه
درسمم خوندم
بعد هم من رفتم دانشگاه دیدم درسته بچه ها تو شهر بودن اما هیچکدوم وضعیت مالی و خرج کردن و دست و دلباز بودنشون مث بچه های خودمون نیست
اینجا تو هر خونه 3 4تا ماشینه
اینده ام تامینه
من خونه اجاره ایی و 100 متری نمیخام
ی خونه 600متری میخام ک مال خودم باشه
پراید و 206نمیخام
ازرا بهتره
خلاصه اینکه پول خیلی مهمه
حالا هم ک وضعیت اقتصادی خیلی بد شده
حس کردم بچه های خودمون بهترن
اما اون 3تایی ک من خوشم اومده رفت و امد نداریم مهمونیه مشترک نداریم ک منو ببینن