چت های خواهر شوهرم راجب من تو گوشی شوهرمو خوندم

خاهرم مریض بود بیمارستان سکته کرده بود دخترش حدود10 سالش بود داداش کوچیکم خیلی دوسش داشت همیشه ارومش میکرد میبردش بیرون که غصه مادرشو نخوره بچه بود خب میترسید دکترا میگفتن ممکنه مادرش زنده نمونه(ینی خاهرم) خداروشکر خوب شد و 5-6 سال از این موضوع گذشت داداشم ازدواج کرد این قصه رو برای زنش تعریف کرده بود و از روی ناراحتی که خاهرم مریض شد و دخترش اروم نبود و بهش رسیدم و ... خلاصه که زنش جنگی راه انداخت بیا بیین که تو حق نداشتی اونو ببری بیرون تو حق نداشتی براش خرج کنی وایییییییییی ینی باید میدیدی .به داداشم گفته بود اگر با خاهر زادت حرف  بزنی مهرمو ازت میگیرم جدا میشم.خاهرمم باش قط رابطه کرد زندگیشون از هم نپاشه نمیدونی چه داستانی درست کرد سر این موضوع. منم زیاد به برادرام دل نمیبندم میگم ازدواج میکنن اینجوری میشه 

اون باج نمیده ظاهر سازی میکنه عزیزم این یعنی سیاست

نه این سیاست نیست که الکی بری قربون صدقه کسی بری که ازش بدت میاد این باج دادنه اینجوری شخصیت خودش میره زیر سوال چرا باید به قول شما ظاهر سازی کنه برای آدمی که در نبودش این  همه پیش شوهرش ازش  بد گفته

بهترین کار اینه که کاری به کارشون نداشته باشه

وااااای، چه زن خطرناکی گرفته برادرت، اوووووففف

جدا شدن از هم.یشب که داداشم مریض بوده قرص خاب میده بهش میگه بخاب تا صب اذیت نشی داداشم که میخابه نصف شب با پسرخالش میزنن بیرون (باهم دوست بودن) داداشم حالش بد میشه تو خاب بیدار میشه میبینه نیست هرچی زنگ میزنه ج نمیده زنگ میزنه خانوادش اونام ازش خبر ندارن با ماشین درمیاد میره دنبالش بگرده .بسیجیا گرفته بودنشون زنگ میزنن داداشم میره میبینه گرفتنشون توجیهشم این بوده میخاستم براتو دارو بخرم میگه چرا به برادر من یا برادر خودت زنگ نزدی و تو پارک گرفتنتون دیگه نمیتونه داداشمو قانع کنه.جدا شدن زن شری بود خدا نصیب موش داخل چاه توالت هم نکنه ایججور ادمارو 

یا خدای بزرگ،

خدا نجاتتون داد از این زن