من یه خواب دیدم که خیلی واضح بود اصلن شبیه خواب نبود
خواب دیدم که نخبه ی فیزیک بودم و باید میرفتم المپیاد جهانی فیزیک شرکت میکردم خودمم مونده بودم برای چی من انتخاب شدم خانوادم اومده بودن کمکم برای جمع کردن وسایل یه ساعت بعدش پرواز داشتم حالا به زور کتابای فیزیک پایه رو میکردم تو یه ساک چادرگل گلی واسه نماز برمیداشتم اصلن یه وضعی تند تند فرمولا رو حفظ میکردم
بعدم التماس به مامانم که باید همراهم بیای مامانم گفت اصلن نمیشه منم با گریه رفتم فرودگاه دیدم رحمت خروس باز مسئول بود که باید منو میبرد و..
بعد رفتم و واااااای اصلن نمیتونم توصیف کنم با دانشمندا و نخبه ها یه سمینار خیلی بزرگ بودیم من همش استرس داشتم اونا داشتن در مورد تحقیقاتشون بحث میکردن من مونده بودم چی بگم و.. خیلی خواب باشکوهی بود😆