وایی فک کنم منم اینجور بشم ما نامزدیم بعد یه مدت مامانش رفته بود یه شهر دیگه من براش میرفتم نهار درست میکردم عادتا جدیدش بود بدم میاد خستم برم بیرون نهار بد بخت یه چیزایی درست میکردم ظرفا رو هم با سفر خودش جمع میکرد چقدر تشکر میکرد منم میگفتم خاوش دیگه دوست دارم برات درست کردم حالا شوهر اجیم بهترین غذا رو هم بزاره پیشش باز یه ایرادی میگیره