پسر خواهرشوهرم تقریبا پنجم و ششم دبستانه..از بچگیش با دختر جاریم که همسن بودن با اینکه کوچولو بودن کارای ناجور و مثلا دکتربازی میکردن.. من اونموقع عقد بودم و چندبار دیدم و وقتیم که خودم دخترا شدم همش حواسم بود.. که بااون تنها نشه.. خیلی زبله.. تا موقعیت گیربیاره دختررارو.. اخه همسن دخترم دختر خواهرشوهر و جاریمم هستن که تقربا 4،5 سالشونه.. اونا بیخیال اما من شوهرم اجازه نمیدیم غلط اضافی کنه پسره..
پسرعمه منم تو سن 7سالگیم
اون 21 بود...
گفتم به همه میگم...باز دست بزن،تا جیغ بزنم،
آروم دست کشید پشتم ی بار
دگ ترسید
توروخدا خودتو ناراحت نکن تو تقصیری نداری تو گذشته ی هر زنی یع خاطره ی اینجوری هست سعی کن زیاد باهاش رودررو نشی سعی کن نفرتتو سره اون خالی کنی نه خودت حیف دستو پاهات نیست که تیغ میندازی روشون به خدای خودت پناه ببرارامش دهنده ی دلت خداست فقط
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
