😂 خب بدبختی اینه نمیتونم بی خیال شم گفتنش اسونه مادرش اومد همراهم سونو البته من نمیخواستم بیاد شوهرم فرستاد اونروز خیلی رو اعصابم بود هی میگف نازایی چرا بچه نمیاری کی پری شدی کی میشی نازا نازا عموی شوهرت زنش بارداره تو چرا نمیشی فامیل ازم میپرسن چرا بچه نمیاره چیزیشونه
چند وقت پیشم یه پولی بهمون دادن برا تشکر یه شیرینی خریدیم بردیم البته شوهرم گفت نیا من رفتم 😐 هی جلو پسراش از پریودیم میپرسید میگفت نشدی چرا نمیاری چرا چرا
....
اینقدر رو اعصاب بود پاشدم بیام بیرون اومده عکس بچه برادر شو نشون میده میگه ببین زندایی احمد یکی دیگه آورد منم محل ندادم اومدم بیرون اومده هی میگه چرا نمیاری منم یهو گفتم من هنوز خونه ندارم بچه میخوام چکار 😐 فامیل خودمم بدتر