هیچی اخرش با همون که دوستش داره به سختی بهم میرسن و عقد میکنن تو دوران عقد دختره متوجه خیانت پسره میشه اون در حال بوسیدن جاریش میبینه ی بارم تو حموم مچش رو میگیره ولی چیزی نمیگه تصمیم میگیره جدا بشه دانشگاه قبول میشه تو دانشگاه هم با ی پسری دوست میشه ولی تهش باز با نامزدش خودش عروسی میکنه و ی بچه هم داره ولی هیچ عشقی بهش نداره و شوهرش راه دور کار میکنه ماهی چندر روز میاد پیششون،الانم کارشناسی ارشد تهران قبول شده و برادر شوهرش گیر داده که شوهرش طلاقش بده