کیا تو بارداریشون چایی و قهوه مصرف کردن؟

عروس_کوچیکه

عضویت: 1399/07/16

تعداد پست: 968

بچه ها ديگه بايد و نبايدها رو بگيد من امروز فهميدم باردارم

دکتر من فقط گرمی و چیزای سقط آور و جگر رو ممنوع کرد

1399/08/05

|

20:33

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

ایلداااا

عضویت: 1398/10/29

تعداد پست: 1637

من میخوردم،کافئین زیاد برا جنین ضرر داره،چای کافئینش کمه،قهوه هفته ای ی فنجون اشکال نداره،کافئینش زیاده

چایی زیاد میخوردم خداروشکر بچم مشکلی نداره

گرگ هر شب به شکار میرفت و بی آنکه چیزی شکار کند باز میگشت...شبی گرگ را ناراحت دیدم...با لاشه یک آهو در دهان به گله آمد!گرگ های گله شاد از این شکار او...پرسیدند چرا ناراحتی گرگ؟!!گفت:شبی در سیاهی بیابان چشمانش را دیدم؛دلم را ربود!هر شب به خواست پایم که نه به خواست دلم میرفتم تا تماشایش کنم...امشب محو تماشایش بودم که شنیدم صدای سگان ولگرد را؛دویدم...پریدم...زیر گلویش را گرفتم و دریدمش!!آنچنان دوستش داشتم که نمیخواستم ”سهم دلم”نصیب”سگان ولگرد”شود...

1399/08/05

|

20:35

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

ایلداااا

عضویت: 1398/10/29

تعداد پست: 1637

بچه ها ديگه بايد و نبايدها رو بگيد من امروز فهميدم باردارم

مبارکه عزیزم،جگر،کله پاچه،دمنشو زعفرون،(تو چایی و اینا اشکالی نداره)چیزای کافئین دار(شکلات تلخ،قهوه و...)،بادام زمینی(اگ سابقه حساسیت دارین)

گرگ هر شب به شکار میرفت و بی آنکه چیزی شکار کند باز میگشت...شبی گرگ را ناراحت دیدم...با لاشه یک آهو در دهان به گله آمد!گرگ های گله شاد از این شکار او...پرسیدند چرا ناراحتی گرگ؟!!گفت:شبی در سیاهی بیابان چشمانش را دیدم؛دلم را ربود!هر شب به خواست پایم که نه به خواست دلم میرفتم تا تماشایش کنم...امشب محو تماشایش بودم که شنیدم صدای سگان ولگرد را؛دویدم...پریدم...زیر گلویش را گرفتم و دریدمش!!آنچنان دوستش داشتم که نمیخواستم ”سهم دلم”نصیب”سگان ولگرد”شود...

1399/08/05

|

20:39

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

رؤیای_خیس

مدیر استارتر

عضویت: 1398/05/07

تعداد پست: 1878

مبارکه عزیزم،جگر،کله پاچه،دمنشو زعفرون،(تو چایی و اینا اشکالی نداره)چیزای کافئین دار(شکلات تلخ،قهوه ...

کله پاچه دیگه چرا ؟؟؟

1399/08/05

|

20:53

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

ایلداااا

عضویت: 1398/10/29

تعداد پست: 1637

کله پاچه دیگه چرا ؟؟؟

چربی زیادش

گرگ هر شب به شکار میرفت و بی آنکه چیزی شکار کند باز میگشت...شبی گرگ را ناراحت دیدم...با لاشه یک آهو در دهان به گله آمد!گرگ های گله شاد از این شکار او...پرسیدند چرا ناراحتی گرگ؟!!گفت:شبی در سیاهی بیابان چشمانش را دیدم؛دلم را ربود!هر شب به خواست پایم که نه به خواست دلم میرفتم تا تماشایش کنم...امشب محو تماشایش بودم که شنیدم صدای سگان ولگرد را؛دویدم...پریدم...زیر گلویش را گرفتم و دریدمش!!آنچنان دوستش داشتم که نمیخواستم ”سهم دلم”نصیب”سگان ولگرد”شود...

1399/08/06

|

02:14

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب