یه بار م با جن رو در رو شدم بازم تنها بودم تو خونه با صدای بیدار باش گوشیم نزدیکای صبح از خواب پاشدم اومدم رومو برگردونم به اونیکی پهلوم بخوابم دیدم یه مرد قد بلند که انگار یه چیزی مثل حوله تن پوش سورمه ای تنشه وصورتشم پوشونده بود روبه روم وایساده تامن دیدمش جیغ کشیدم واونم یه نعره خیلی بلهند کشید وخودشو انداخت روم وغیب شد بعدش منم یه چند ثانیه هنگیدم بعد پاشدم رفتم درکمال اسایش چادرمو برداشتم از اتاق ورفتم پایین خونه مادرشوهرم اوناهم خواب بودن بعد یه ربع صداشون کردم خهههههههه میدونم خیلی شجاعممممممم