بیاین خاطرات خنده دار از استخر و عقدو عروسی و خاستگاریو کلا هر چیز خنده داریو بگید

😂😂😂😂😂بلند خندیدم الان شوهرم بیدار میشه 😐

نمیدونم عمو کوچیکم فقط میگه ب همه خواهر زاده برادرزاده هاش میگه اجی از هممونم بزرگتره ۳۰ سالشه 

مادر مادرشوهرم رحمت خدا رفت  ،مادرشوهرم خیلی دوسش داشت روش حساس بود ،خواهرشوهرم اینا نمیدونستن  چطوری بهش بگن  گفتن مارال تو یطوری بگو ک یهو شکه نشه گفتم باش  رفتم پیشش گفتم مادر میگما خدابیامرز مادرت دلش درد می‌کرده بردنش بیمارستان  بیا یه سر بریم عیادتش 😐😐😬😬😶😶دیگه بقیش خودتون تصور کنید😥😥😥به من چه اصلا آدم قحط بود کارای ریش سفیدای مجلس میدن دست من ولی از حق نگذریم خوب پیش رفتم همی خدابیامرز کار خراب کرد 😂😂😂😂😂😂

منم تو کانال خوندم ازسون بزارم 

چند روز پيش توي تاکسي صندلي عقب نشسته بودم، يه خانومه با پسر 5-4 ساله ش جلو نشسته بود.

يهو پسره رو کرد به مامانش گفت: مــامــان ... يادته اونروز خونه ي دايي اينا گوزيــدي؟! مامانه بيچاره،گفت: ... مرســـي آقا! ما همين جا پياده ميشيم! راننده بدبخت هنوز کامل وانستاده بود که زنه درِ ماشينو با عجله باز کرد و يه موتوري هم اومد زد درِ ماشينو سرويس کرد! رانندهه پياده شد دودستي زد تو سرش گفت:

خانـــــــــــــوم! گوزيدي که گوزيدي! منم ميگــوزم! اين آقام ميگــوزه! اين ملت همه ميگوزن!

گوزيدن که عيب نيست ، ريـــــــــدي تو درِ ماشين....😳😛

یکی دیگه هم یادم اومد.یه شب ساعت ۲ بود دخترم نمیخوابید بازور خوابوندمش گذاشتم جاش اومدم پیش شوهرم گفتم اخیییش من تازه جون گرفتم رفتم بستنی بیارم باشوهرم بخوریم یهو پام گیر کرد به فرش خوردم زمین☺️بستنی ها پرت شدن اون ور پذیرایی ،یهو شوهرم اینجوری شد😐😕گفت دیگه جون نگیر،دخترمم بیدارشد😟

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﯿﮕﻔﺖ:

ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﺳﮓ ﺩﺍﺷﺘﻦ ،

ﻫﺮﻭﻗﺖ ﻭﺍﻕ ﻭﺍﻕ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻣﻨﻢ ﺻﺪﺍﺷﻮ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﺸﻮ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻡ

ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺯﻥ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺳﺮﺍﻍ ﺳﮕﯽ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﺵ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻣﯿﺎﺩ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺖ ..... ﻭﺍﺳﻪ

ﺟﻔﺖ ﮔﯿﺮﯼ ﺑﺎ ﺳﮕﺶ !

ﺧﻼﺻﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ

ﺩﺍﺭﻩ ﻭﺍﺳﺖ

ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻣﯿﺎﺩ😂😂😂

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌😂😂