اززندگیم ک دربوداغون پرازاختلاف وکشمکش.وهمسری ک اخلاق واعصاب نداره...ازخانوادم ک درکم نمیکنن....ازوضعیتی ک آلاخون بالاخون هستم....ن خونه پدریم روی درست حسابی میدن ومیگن هرکاری همسرت کرد هربی احترامی یا حتی زدن...توهیچی نگو...خفه خون بگیر...ازهمه چی انگار خستم...خسته