بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ان شاالله خدا پدرتون و شفا بده مامانم منم ۹ سال آخر زندگیش خیلی سخت گذشت ولی حالش طوری نبود که حتی ا ...
مامان منم ۵۰ سالش بود، مریض بود ولی نه طوری که حتی یک درصد احتمال مرگ بدیم، داغون شدیم، ولی گذشت. درسته دنیا بدون مادر دیگه رنگ و لعاب سابقو نداره، ولی میگذره 😢
حال من، حال اون آدم زخمیه که خودش دیده زخمش چقد کاریه، اما جایی نمیره خوش نشسته بمیره...
پنج شنبه صبح ساعت ۵ امروز خواهرم برام تعریف کرد که خواب بودن ( دو تا خواهرام که مجرد هستن ) بابام بیدارشون کرده و گفته مامان مرد بابام کنارش بود گفت خیلی آروم فوت شد گفت متوجه نشدم دیدم از دهنش کف میاد سریع زنگ زده اورژانس که اونا خیلی دیر اومدن وقتی هم اومدن یه کاور دادن و رفتن دو تا خواهرم و بابام مامانم و گذاشتن تو کاور جیگرم میسوزه یه زنگ نزدن من برم ساعت ۷ خواهرم زنگ زد بهم گفت شوکه شدم آمبولانس بهشت زهرا هم ساعت ۸ اومده نیومدن مامانم و ببرن همسایه ها اومدن کمک مامانم و بردن پایین
به دیابت ربط داشت ایست قلبی شون؟ منم بابام انسولین میزنه خیلی میترسم
نگران نباش خیلی مراقب به پدرتون باشین متاسفانه دیابت سرطان سفید هست و از درون نابود میکنه ۹ سال پیش مامانم با درد شدید گردن از این بیمارستان به اون بیمارستان میبردیم ۱/۵ طول کشید تا فهمیدن عفونت مغز استخوان گرفته و مهره ۱ و ۲ گردنش تخریب شده ( مصیبت ها کشید مامانم ) ۳ ماه بیمارستان بود و یه عمل سنگین کردن روش و پلاتین گذاشتن تو گردنش قبل از عمل هم آنژیو کردن گفتن باید قلبش هم عمل بشه ولی گردنش مهم تره گردنش درمان شد دو ماه بعد قلبش و بالون زدیم کلیه هاش از دیابت آسیب دید و چشمش این آخری ها خیلی از پا افتاد ان شاالله که درمانی برای دیابت پیدا بشه و پدرتون از انسولین خلاص بشه من خودم تو بارداری هام انسولین میزدم الانم دیابت دارم واقعا سختت