شوهرم با بابام میخوان یه کاری شروع کنن
یه حورایی هم پیشنهاد شوهرمه
حتی سرمایه اولیه هم خودش میخواد بزاره ولی تو سود شریک شن
یکمم ریسکش بالاست
شوهرم میگه تا کامل مطمئن نشم شروع نمیکنم
بابامم میگه نه هر جوری شده حتما بریم سراغش
حالا هی مامانم زنگ نیزنه میخواین مارو بپیچونین
میخواین بزنین زیرش
کلی حرفای دیگه
موندم بین آب و آتیش
میگم شوهرم میگه من تا مطمئن نشم شروع نمیکنم
پولو بدم خودش هر کاری میخواد بکنه تو ضررش من نیستم ناراحت میشن
هم میدونم بابام به پول اختیاج داره به خاطر اون زیاد زور میزنه
اینم میدونم بدون فکر برن جلو ضرر میکنن
نمیدونم چیکار کنم
خب بگین فک کردین دیدین ریسکش بالاس ضرر میکنین همش هرچند کسیکه بخواد فکری بکنه میکنه!
بابای منکه همیشه میگه با فامیل و اشنا کاری نکنین!
میگم
میگن شوهرت کوتاهی میکنه
خوب شوهر منم نسبت به کار خودش درگیری داره
میبینم در حد توانش تلاش میکنه
چند بار توبه کردم سراغ این کارا نرم
ولی میبینم بابام پول لازمه بازم میرم جلو
آخرشم آدم بده خودمون میشیم
بچه ها بیاین از ته دل برای رسیدنمون به حاجاتمون دعا کنیم..
بی قرار برگشت یارم..
خودم اشتباه کردم و فرصت جبران میخام
دعا کنید بیاد باهام صحبت کنه..
با این تعریفی که کردی .
من بودم نمیزاشتم اینکارو کنن
