2733
2739

انشالله همه ی منتظرا دامن شون سبز شه

خدایا فندق کوچولوی عزیزم رو به تو می سپارم سالم برسونش بهم ...بی نهایت سپاسگزارم...                                                          اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم عصری فهمیدم باردارم انقد که این ماه چیزای گرم خوردم نمیدونستم حاملم حالا میگم نکنه ناقص بشه دور ...

ن گلم فکر منفی نکن ...خدایی ک بهت نی نی داده خودشم به بهترین شکل نگه میداره ...فالله خیر حافظا...


خدایا فندق کوچولوی عزیزم رو به تو می سپارم سالم برسونش بهم ...بی نهایت سپاسگزارم...                                                          اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
2728
ان شاالله سالم و سلامت باشه  منم هفته ی دیگه میرم سونو قلب استرس دارم😟

ممنونم انشالله فندق شما هم ب سلامت دنیا بیاد .

درک میکنم استرس تو ، چند وقت پیش منم جای شما بودم با کلی استرس تاپیک هامو ببینی متوجه میشی .

اما ب لطف خدا همه چی خوب بود

خدایا فندق کوچولوی عزیزم رو به تو می سپارم سالم برسونش بهم ...بی نهایت سپاسگزارم...                                                          اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
صلوات برات  فرستادم

خیر ببینی انشالله حاجت روا باشی همیشه

خدایا فندق کوچولوی عزیزم رو به تو می سپارم سالم برسونش بهم ...بی نهایت سپاسگزارم...                                                          اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
2740
انشالله صحیح و سالم نی نی تو بغل بگیری

ممنون عزیزدلم 

خدایا فندق کوچولوی عزیزم رو به تو می سپارم سالم برسونش بهم ...بی نهایت سپاسگزارم...                                                          اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منم عصری فهمیدم باردارم انقد که این ماه چیزای گرم خوردم نمیدونستم حاملم حالا میگم نکنه ناقص بشه دور ...

خیالت تخت. حواس خدا بهته❤

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
منم عصری فهمیدم باردارم انقد که این ماه چیزای گرم خوردم نمیدونستم حاملم حالا میگم نکنه ناقص بشه دور ...

منم نمی‌دونستم باردارم هر روز ی فلاسک دمنوش زعفرون همراه با دارچین و هل و گل می خوردم ،،، همش گرم🤭🤭🤭

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز