ما اولین بار بعد گروه خون رفتیم بیرون ی دور زدیم ناهار خورده نخورده خبر دادن یکی از اقوام فوت کرده برگشتیم خونه😔
اومد محل کارم دنبالم بعد تو حلق من نشسته بود وسط ماشین جا ترمز دستی ی کنسول دلش دستشو گزاشته بود رو کنسول تو حلق من بود همش هم از خودش تعریف میکرد من اینم من اونم منم فقط گوش میدادم و میگفتم چه از خود راضی و خودخواه اه اه. وقتی رسیدیم جا خونه من میخواستم برم ولی اون نمیذاشت میگف حالا چند دقه دیگه بمون بعد برو بزار حرف بزنیم از تیپشم نگم که افتضاح بود خیلی بد بود
چ تاپيك باحالي شوعر كردم منم ميام تعريف ميكنم 🙃🙃🙃
ما رفتیم غذا بخوریم نوشابه از این قوطی ها آوردن من از هولم تکونش دادم بعد باز کردم 😐😐
از گندی که بعدش زده شد به همه جا نگم برات
فقط قیافه همسرم که فک میکرد تا حالا نوشابه نخوردم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
