به گند نکشید دوست داشتن را ! وقتی هنوز ... تکلیفتان با خودتان که هیچ ... با دلتان هم معلوم نیست ! خانه خراب می شوید اگر ... حرمت نگه ندارید ! به یک باره می بینید نابود شد ... هر آنچه که به خیالتان ساخته بودید ! یاد بگیر عزیز من ... به زبان اگر آوردی دوستت دارم را حواست باشد که با تمام وجود می گویی ... که چشمهایت جای دیگر نیست ! فکرت در کوچه ی معشوقه ای پرسه نمی زند ! حواست باشد که گاهی ... اعتماد ... تمامِ چیزیست که از یک آدم می ماند ! که شکستنش یعنی مرگ !!! یعنی نابودی ... یادت باشد هم آغوشی با هر کس افتخار نیست ! که اگر ماندی پای آغوش یک عشق هنر کرده ای ! اگر ساختی دنیایت را میانِ بازوانِ مردی ... اگر باختی تمامت را برای چشمان بانویی ... هنر کرده ای ! به گند نکشید ... باورِ اینکه ... می شود هنوز هم ... عاشقانه کسی را از چهاردیواری خانه راهی کرد ! و ایمان داشت که هیچکس میانِ راه با نگاهِ او آشنا نیست ... جـــــــــــــــــز تـــــو ...
بارالهی ! آن باشد که عشق تو به تنهایی ما را کفایت کند ! O:-)
هر اندیشه منفی نسبت به دیگری، بازگرداننده ی چند اندیشه ی منفی به صاحب خود است. مهم نیست چند نفر اندیشه ی منفی نسبت به یکی دارند؛ اگر آن شخص شاد باشد، آن اندیشه ها هرگز به نزدیک وی هم نمی رسند، زیرا فر کانس شان متفاوت است. در عوض، همین اندیشه های منفی در شماری چند برابر به صاحبان آن ها باز می گردد.
هیچ کس نمی تواند اندیشه ی منفی خود را وارد زندگی ما کند، مگر آن که اجازه بدهیم فر کانس مان، خود را تا سطح فر کانس منفی پایین بکشد.