شوهرم گفت هر وقت بمیری من راحت میشم

خیلی استرس دارم 'میدونی همش از ابروم میترسم 'از دوری از بچه ام میترسم 'سواستفاده میکنه ' کاش خدا اراده ای بده جلوش وایسم 'من باش دوسال دوست بودم 'خاک توسرم پدرو مادرم مخالف بودن گفتم من اینو میخوام اونا نمیدونستن دوستی بوده فقط در حد اشنایی چند روزه گفتم بعد اومد خواستگاری میترسم همه چیو بگه به بابام 'پیش اونام خراب بشم

عزیزم الان شوهرته حتی اگه باهاش رابطه هم داشتی تو دوستی الان مهم نیست اصلا برای هیچ کس آدم قبل ازدواج با کسی آشنا بشه که آبروریزی نیست عزیزم دختر های الان با طرف تو دوستی رابطه جنسی دارن میزنن بهم عالم و آدم خبر دار میشن عین خیالشون نیست بعد شما از اینکه با شوهرت قبلا دوست بودی خجالت می کشی  عزیزم دادگاه بچه رو به شما میده چون خیلی کوچیک هست اما اگه به فکر جدایی هستی بچه دست پدرش باشه وقتی بزرگتر شد خیلی بهتره دور برم چند نفر از دوستام جدا شدن حضانت فرزند رو گرفتن با این مخارج الان پشیمون شدن و در آخر بگم با خجالت تو سری خوردن زندگیت درست نمیشه

اخی عزیزم خداحفظشون کنه

ی شغل خوب و ی خونه ادم داشته باشه حله دگ😵

بله تا حدودی 

اما فقط شغل و خونه نیست

گرگها زیادن

من به بچه ام شدید وابستم نمیتونم ازش جدا بشم ' خانوادمم خیلی مذهبین میترسم ' بعدم شوهرم خیلی زرنگه و خوب بلده حرف بزنه میدونم دادگاهو همه چیو به نفع خودش تموم میکنه مهریه امم نمیده 'بچه رو هم هی میگه بده که منو عذاب بده'برام دعا کن اراده ام قوی باشه جلوش واستم 'به خدا با مادرش زندگیمو سیاه کردن 'خدا از مادرش نگذره 'جاریه بدبختمم بچه اشو گرفته ' اونم قطع رابطس 'برادرشوهرمم پیش مادرشه 'خواهرشوهرمم بزگشته 'حالا شوهرمم پیش مامانشه

خانوادگی مشکل دارن ببخشش به همون مادر احمقش جون خودت رو نجات بده این حرفا که خونواده ام مذهبی و این حرفا بریز دور جونت رو ور دار نجات بده بچه بزرگ میشه این تویی که پیر میشی من خودم مادر دوتا بچه هستم که این حرفا رو بهت میزنم تو دادگاه هم هر کاری بکنه آخرش باید مهریه بده برو مهریه و نفقه رو بگذار اجرا تا مال و اموالش رو نزده به اسم  خانواده اش اسم بچه رو هم آورد بگو مال خودت نقطه ضعف نشون نده مادر شوهرت از بچه شیر خوره که نمیتونه نگه داری کنه دادگاه هم بچه کوچیک هست میده به خودت حتی اگه ازت بگیره مأمور بهت میدن بچت رو بگیری عزیزم هزار راه جلو پای شماست که از شر این زندگی خلاص بشی مگه اینکه دیگه خودت به خوای فحش بشنوی من تو نه سال زندگی یک بار شوهرم یه فحش بد داد بلایی سرش آوردم که واسه اینکه آشتی کنم برام رفت طلا خرید چه جوری تحمل میکنی همچین جونور بی ناموسی رو کنارش بخوابی از دستش غذا بگیری 

ها 😐

😍😍عزیزمم انشاالله تااخر همینجوری باشع

اخی😪همین مهربونیا و دلسوزیا کاردستمون داده

😪۱۳نامزد شدم

تاپیکامو اگ حوصلت کشید بخون عزیزم اونجا کامل توضیح دادم

شوهرم لجبازه شغل ثابت نداره از این شاخه ب اون شاخه خیلی عصبیه بداخلاقه معلوم نمیش پولاشو چیکارمکنه

تاالان موندم فقط بخاطر خونوادش چون واقعاافرشتن😪

😪😣بعله درسته