2752
2734
عنوان

من چیکار کنم با این خانواده بی فهم و منطق شوهرم؟

| مشاهده متن کامل بحث + 5671 بازدید | 81 پست
وای این مردا در برخورد با خانواه هاشون خیلی بچه گانه رفتار میکنن چقدر هم ادم حرص میخوره از دستشون

والا من که یه 4 -5 ساله دیگه ریختشونو ندیدم خدا راشکر . ما هم از همین قضایا زیاد داشتیم عروسی که نگرفتن هیچ کادو که به پسرشون ندادن هیچ این زبونشون نگشت حداقل یه تبریک بگن بعد حالا که ما حسابی جون کندیم و روی پای خودمون وایسادیم انتظار دارن دعوتشون کنیم خونمونو و نه نه جانشون شب بمونن منم خودمو میزنم به اون راه و اصلا اعتنا نمیکنم اگر اینا منو یک بار نهار یا شام دعوت کرده باشن حرومم باشه به خدا هیچییییییییییی انگار نه انگار پسرشون ازدواج کرده نه تو نامزدی نه تو عقد نه بعدش خیلی بیشعورن

پارمیدا جان داغ دلمو تازه کردی

میدونی وقتی یه عیدی چیزی میشه و بالاخره اونا انتظار دارن که ما بهشون زنگ بزنیم و ما نمیزیم اونوقته که دلم خنک میشهههههههههه واقعا حقشونه از بس بدی کردن
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



من یه غلطی کردم و بعد از 2 ماه ( بعد از عروسی برادر شوشو) که نرفتیم و زنگ نزدیم نه من و نه شوشو! عید قربان به شوشو گفتم پاشو برو به مامانت سربزن...از اون موقع باز با مامانش جیک تو جیک شدند...
2731
بله عزیزم توی شهر هستیم من اگه همسایه دیوار به دیوارمم بودن همین کارو میکردم والا من به شوهرم خیلی میگم زنگ بزن بهشون خودش نمیزنه ولی هر 2 ماه یک باری به زور زنگ میزنه بعضی وقتام که مسافرت باشه میشه که 4 یا 5 ماهی زنگ نزنه البته خداییش من خیلی بهش میگم زنگ بزنه و همونی هم که میزنه به اصرار منه ولی بهش گفتم من نمی تونم ببینمشون ( به خدا از بس بد کردن به من ) چون زخمی که روح و روانم میزنن اینقدر عمیقه که تا سالیان سال با من میمونه و اسیبش به زندگیمون و بچمون بر میگرده بنابراین برای ارامش خودم و زندگیم تصمیم گرفتم ازشون دور بمونم
آفرین هلن جون!
من هم همین کار رو میکردم و می کنم ولی مساله ای که هست خونواده اش خیلی به همسرم وابسته اند. چون کلا 2 تا بچه دارند. 2 تا پسر. همسر من بزرگست
برادر شوهرم رفته یه شهر دیگه زندگی می کنه.
اینا اینجا کلا دلشون به همسر من خوشه فقط.
منم خیلی به همسرم می گفتم که برو... زنگ بزن و ... و نمیزد و نمی رفت تا اینکه برادرش شروع کرد رو مخش کار کنه و ... از وقتی شوهرم یکبار رفت دیگه مادرش نمیدونی داره چکار می کنه!
هر روز صد تا اس ام اس عاشقانه و ...
شوهرمم درک نمی کنه!

کلا دیگه الان رابطه همسرم ا خونواده اش خوب شده و فقط من نیستم... و کلا از اون موقعی که همسرم رفته خونه مامانش اینا دیگه مثل قبل نمی گه :" حق باتوه و ..." خیلی از مامانش طرفداری میکنه....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز