شده دلتـنگ شوی، فاصـله فرسنـگ شود
یاد شیـرین ڪسی تیـشه ی هرسنـگ شود
شده با بغـض ترڪ خورده سلامی بڪنی
او جـوابی ندهد ، ثانیه ها هـنگ شود
شده شاعـر بشوی شعر و غزل تـب بڪند
قافـیه ، وزن و عــَروضش ، همگی لنـگ شود ؟
یا در اندیشـه دیروز به فردا برسی
ناگهـان دیر و زمان قصـه ی دل تنـگ شود
شده در ساعت محـڪوم به دیوار اتاق
چشم در چشم ،گِـره،زل بزنی آمدنش زنگ شود
سعید_مختاری# 📻💠💠🔹️🔷️💎🎴
دارم سخـنۍ بـا تـو و گفتـن نتـوانـم
ویـن درد نهـان سـوز نهفـتن نتـوانـم
! گـرم سخـن گفتـن و از جـام نگـاهت
مـن مسـت چنـانـم ڪہ شنـفتن نتـوانـم
شـادم بـہ خیـال تـو چـو مهـتاب شبـانـگاه
گـر دامـن وصـل تـو گـرفتن نتـوانـم
بـا پـرتـو مـاه آیـم و، چـون سایـہ دیـوار
گـامۍ از سـر ڪوۍ تـو رفتـن نتـوانـم
دور از تـو مـن سـوختہ در دامـن شـب‌هـا
چـون شمـع سحـر یڪ مـژه خفـتن نتوانـم
فـریـاد ز بـۍ مـهریـت اۍ گـل ڪہ دریـن بـاغ
چـون غنـچه پاییـز شڪفتـن نتـوانـم
اۍ چشـم سخـن گـوۍ تـو بشـنـو ز نگـاهـم
دارم سخنـۍ با تـو و گفتـن نتوانـم
محمـدرضـا_شفیعـی_ڪدڪنۍ# 💠💠💎♣️📻🎴♣️
دنیای من دنیای تردید و یقیـن است
یک عمـر بی تاب کسی بودن همین است
دیگر تمام شهـر می داند چرا من
یک در میان ِ حرف هایم نقطـه چین است
برگـرد! شعرت را بخوان! من دوست دارم
اندوه تلخـی را که در آن ته نشین است
تو شاهـد رنـج منی، عیبی ندارد
تا عاشقـت هستم سـزای من همین است
جابر_ترمڪ# 💎💎📻
ابری ترین هوای دلم دوست دارمت
لیلای قصه های دلم دوست دارمت
زیباترین غزل،غزل زندگانیم
در عمق انزوای دلم دوست دارمت
با سایه های بی کسیم در هجوم درد
ای درد مبتلای دلم دوست دارمت
آری شکسته ای دل من را ولی بدان
با تکه تکه های دلم دوست دارمت
نیمائی و سپیدو غزل های دفترم
شاعر ترین برای دلم دوست دارمت...
دستی به روسریم کشیدم و مرتبش کردم ..چادرمو سرم کردم ..تا پام رو از در بیرون گزاشتم موج سرمای شدیدی به صورتم خورد ...سرم رو..روبه اسمون بلند کردم ..خیسی دونه های برف رو روی گونه هام حس کردم ...لبخند عمیقی روی صورتم نشست ...با احتیاط روی زمین قدم برمیداشتم تا سر نخوردم ...سوار اتوبوس شدم ..روی صندلی نشستم و گونه های تب دارم رو به شیشه تکیه دادم ...با دستم حرف Aرو روی شیشه کشیدم ...با چشم های اشکی بهش خیره شدم .غرق شدم توی خاطراتم ...از اتوبوس پیاده شدم ...به سمت دختر بچه که توی دستش گل بود رفتم و چند تا شاخه گل رز خریدم ...رسیدم همینجاست .تابلو زده بود ..🌹مزار شهدا 🌹..سلام امیرم ...اومدم دیدنت..کنار قبر دراز کشیدم ...برام مهم نبود که خیس بشم ...هیچی جز امیر برام مهم نبود ...امیر دلم برات تنگ شده ...دستم رو روی عکسش کشیدم...فردا عروسی دخترته ولی تو نیستیی ...جات خالیه ...ولی میدونم که حتما میای و مارو میبینی ...امیر اخرین روز که میخواستی بریو یادته ...گفتی زینب رو میسپارم دستت ..گفتی میدونم خوب بزرگش میکنی ..ببین حالا چقدر خانوم شده .گفتی میرم که شماها توی آرامش باشین .....همیشه تو رو کنارم حس میکنم ...اومده بودم کارت عروسی زینب رو بهت نشون بدم ....اومدم بگم مراقبش باش...امیر خیلی دوست دارم ..تو رفتی تا زینب و زینب های دیگه لباس عروس به تن کن و شاد برن خونه بخت ...بهت افتخار میکنم مرد من 🌹🌹
اسم مستعاره🌹
🌼به یاد شهدا🌼
نوشته خودمه😅
خورشیدِ پشتِ پنجره پلک‌های من
من خسته‌ام! طلوع کن امشب برای من
می‌ریزم آن‌چه هست برایم به پای تو
حالا بریز هستی خود را به پای من
وقتی تو دل‌خوشی، همه‌ی شهر دل‌خوشند
خوش باش هم به جای خودت هم به جای من
تو انعکاسِ من شده‌ای... کوه‌ها هنوز
تکرار می‌کنند تو را در صدای من
آهسته‌تر! که عشق تو جُرم است، هیچ‌کس
در شهر نیست باخبر از ماجرای من
شاید که ای غریبه تو همزاد با منی
من... تو... چه‌قدر مثل تو هستم! خدای من
نجمه زارع
همچنین عزیز دلم .😙
می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم
خبر از پای ندارم که زمین می‌سپرم
می‌روم بی‌دل و بی یار و یقین می‌دانم
که من بی‌دل بی یار نه مرد سفرم
خاک من زنده به تأثیر هوای لب توست
سازگاری نکند آب و هوای دگرم
وه که گر بر سر کوی تو شبی روز کنم
غلغل اندر ملکوت افتد از آه سحرم
پای می‌پیچم و چون پای دلم می‌پیچد
بار می‌بندم و از بار فروبسته‌ترم
چه کنم دست ندارم به گریبان اجل
تا به تن در ز غمت پیرهن جان بدرم
آتش خشم تو برد آب من خاک آلود
بعد از این باد به گوش تو رساند خبرم
🍀دوستان شبتون آرام درپناه خدا باشید 🍀
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
