بارداری و مادرشوهر

مادرشوهر من انقد آرزو داشت بچمون رو ببینه هر روز زنگ میزد به شوهرم نذار جارو برقی بلند کنه نذار زیاد پیاده روی بره سرپا واینسته ولی حرف خودش به کنار من زنگ زدنی دیگه نمیگفتم شوهرم ظرف میشوره جارو میکشه خونه تکونی میکنه میگفتم مامانم میکنه 😁😁😁

کار خوبی میکنی 

به اون چه همش بگو تا بترکه

عزیزم همش ک حالت بد نیس

روزی نیم ساعتم ی گوشه رو تمیر کنی خونه مرتب میمونه

درسته کسی حق دخالت نداره ولی خب .......

وقتی شما از حرصشون میگی منتظر باش که اونا هم متعاقبا تورو حرص بدن..بنظرم چون مقصری نباید ناراحت بشی

نه منظورم این نبود اصلا کار نکنه. منظورم کار سنگین بود...

وقتی میگه خونت خیلی کثیفه منظورش قطعا به چهارتا تیکه ظرف نیست...

لابد گردگیری و جارو و مرتب کردن و ... و گرنه ظرف شستن که چیزی نیست. هرچند من خودم تا قبل از اینکه سنگین شم تقریبا همه رو خودم انجام میدادم. 

من میگم غریبی هرچقدر حسود بد هستن به ظاهر باهاشون خوب باش. تو دلت فوش بده به ظاهر لبخند بزن. تعریف میکنه بگو بله بله راست میگی. من مادر شوهرم میشه یک سال از سر زمین کشاورزی کردن نون پختن اوه.... تعریف میکنه منم میگم بله بله راست میگین. بعدم ماشین ظرفشویی میزنم به برق. تازه یه کاری هم شوهرم میکنه اصلا نمیگم. گاهی با نگفتن وتظاهر بیشتر حرص میخورن. 

شاید واسه اینکه میدونن خب عزیزتر میشی... به قول قدیمیا جای پات محکم تر میشه...

من مادرشوهرم کار نداشت ولی خواهر شوهرم دقیقا همینجوری بود....

آره خب... بستگی به طرف داره...

من بیچاره چی بگم تو ۲۰ هفتم و الان ۴۰ روزه خونه بابامم قبلش هم از اول تا اخرهفته اونجا بودم بعد اخر هفته میومدم خونه

استراحت مطلقم و احتمال سقط و زایمان زود رس دارم دور از جون

۵ تا خواهر شوهر دارم یکیشون نگف کمک نمیخوای؟؟

دیشب بعد ۴۰ روز اومدم خونم دیدم کمد دیواری و باغچه خونه موریانه زده دارم سکته میکنم از ناراحتی

هیچ کس هم نمیاد کمکم

دیگه تصمیم دارم یکشنبه یه خانمی رو بیارم تونه رو برام تمیز کنه؟؟

نه مادرشوهر من اصلا از بین رفت وقتی فهمید حامله ام چون دختراش سنشون بالاست و دیر ازدواج کردن هی هم ناز کردن بچه نمیخوان خدایی منم ناخواسته باردار شدم اما اون خیلی ناراحت شد حالا که یکیشون 40سالشه تازه زایید اون یکی هم 38سالشه تازه حاملست با من خوب شده میگه از قدمه بچه تو اینا بچه اوردن