از طرفی زندگیم مثل چایی سرد ازش دلسرد شدم ولی بروز نمیدم خیلی که هر روزمون خراب بشه از طرفی بچم تنهاست فقط به خاطر اون و ایندش دوست دارم یکی بیارم ولی به زندگیم امیدی ندارم دلخوش نیستم چیکار کنم کار کنم بهتر یا بچه بیارم
با همسرت رابطه ت چطوره؟ بنظرم سعی کن همینطوری زندگیتونو گرم کنی با ذهن آروم بچه بیاری
یه وقتایی خوب یه وقتایی بد سعی میکنم دنبال بحث نباشم دیگه حوصله و اعصابش ندارم کاری بهم نداریم ولی اون با خانوادم مشکل داره کمی البته با خانواده خودش هم همینطور این رفتاراش ازارم میده
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
قشنگ ده پله بالایی...از هر قشری و انسانی...عجب خوشمزس اون لبهات...عجب عشقی به من دادی...اصلا وضعیه این اوضاع .... عجب مستی شدم با تو ...ازت بدجوری ممنونم .... پره هستی شدم باتوو... همسرم
من تو سن کم ازدواج کردم اوایل زندگی بچه دار شدم تو زندگیم یک عالمه مشکلات داشتم تصمیم گرفتم دیگه بچه نیارم چون از زندگیم راضی نبودم خیلی مصمم بودم میگفتم یه کی دیگه رو بدبخت نکنم ، بعد از یه مدت مشکلات یکی یکی حل شد تا جایی که بی مشکلی و خشکی و خلا هر سه مون و اذیت میکرد ،پسرم لوس شد اندازه ۱۰ تا بچه اذیت میکرد و هزینه برام داشت ، تو مدرسه هم خیلی اذیت میکرد بچه نرمالی نبود با اینکه خیلی براش هزینه و وقت گذاشتم ، شوهرمم کم کم شروع کرد به خانه نشینی چون میدید پول برای یه بچه و آینده اش داره خودمم خیلی دلسرد شدم از درس خوندن کلاس مختلف رفتن مسافرت... زندگی ام شد مقل کویر خشک و سرد و بی روح تا تصمیم گرفتم بعد ۱۵ سال یه بچه بیارم ، با اومدن بچه دوم نشاط گرفتیم زندگیم به جریان افتاد ، البته مشکلات هم بود و لذت بخش بود ، پسرم یک دفعه ای تغییر کرد شوهرم صبرش بیشتر شد ، بچه که میاد رزقش میاد رزق فقط پول نیست ، محبت ، صبر ، نشاط ، تلاش ، نیروی بیشتر ، الان تنها آرزویم اینه که خدا یکی دیگه بهم بده از خلا و خشکی میترسم چون چشیدم و لمس کردم