خب اینکه درسته به هر حال خانوادشن اما اون دوست داره من با هر دوتا خانواده عین هم رفتار کنم
البته من علیرغم میل باطنیم مجبورم اینطوری باشم اما ته دلم این نیست
به نظرتون ادم میتونه با خواهری که این همه در حقش محبت کرده مثل خواهرشوهری باشه که در عرض 5 دقیقه 10 تا متلک جگرسوز به آدم میندازه
میشه با مادری که داره بچمو نگه میداره و همه جوره ساپورتم میکنه با مادرشوهری که اگر من و بچم هفته به هفته مریض باشیم یه زنگ نمیزنه احوال بپرسه یه جور باشم
هر چند من همه سعیمو میکنم اما شوهرم توقع بیجا داره
همه عیدا همه مناسبتا همه تعطیلیا میخواد خونه مامانش باشه تا شب که خسته میشه اونوقت شاید میلش بکشه منم ببره یه تبریکی به خانوادم بگم
خسته شدم دیگه واقعا نمیشکم