عزیزم یه چیز بگم
من دوران نامزدی، شوهرم فقط گل برام میوورد تا چندسال بعد عروسی هم همینطور
مثل شما خیلی ملول و پژمرده شدن، گفتم آخه من این گلها رو میخام چیکار، روم هم نشد بهش بگم
تا اینکه یبار با حالت اینکه روم نمیشع و یه خنده ای رو لبم بود طوری ک مشخص بود اصلا روم نمیشع،در عین خنده،لبام میلرزید، اما هر طور بود کفتمش، گفتمش من اینقده گل دوس ندارم،گفتم خوشحالم ک ب فکری و گل میخری، اما دیگه از گل سیرم، بعد یکم ک حالم بهتر شد،گفتمش من تنوع هدیه دوس دارم..... مستقیم حرف دلمو گفتم
بعد وند وقت شروع کرد ب روسری هریدن.... تا چندسال هم هدیه هاش فقط روسری بود
اما اینسری ک خاستم بهش بگم، دیگه اون استرس اولیه رو نداشتم، گفتمش بازم گل شد روسری😁
علتشو ک پرسیدم،گفت آخه روم نمیشه برم مغازه زنانه ها
حالا یاد گرفته ک برا لباس خریدن، صرفا نیاز نیس بره مغازه زنانه ها..
اما یه چیزو هم بهش گفتم،گفتمش من همیشه هدیه ازت میخام، ماهی،دوماهی یبار میخام. من زن هستم و دوست دارم شوهرم همیشه برام هدیه بخره...من اینو الان بهت گفتم و تو فهمیدی، اصلا از ذهنت اینو بیرون نکن و مطمئن باش من همیشه منتظر هدیه هستم
هدیه گران هم نمیخام.همینکه تنوع داشته باشه، یبار گل یبار روسری یبار تاپ یبار چیز تزیینی، و..... همه برام ارزش داره فقط باید مداومت داشته باشع
هممممه اینها رو مستقیم و بدون کم و کاست گفتم و از نگرانی دراومدم
قطعا تو هم مستقیم بگی، روحت آرامش میگیره
بعضی چیزها قبیح نیستن، خودمون برت خودمون سنگینشون میکنیم،
بعد از اینکه گفتی بهش، هم میفهمی چقدرررر یلک شدب هم خنده ت میگیره ک قبلا چرا ناراحت بودی و ناراحتی نداشت این قضیه،اینقده برات سبک میشه، باااااور کن