ندیدم..ولی خونه بابام اینا...صدا زیاد شنیدم...اسممو صدا زدن...حرف میزدن...حتی داداشم هم میگه میشنوم..زمان مجردی زیاد سراغ این چیزا رفتم..ولی متأهلی دیگه نه...
افسردگی شدید داشتم... به نمازام بی اهمیت بودم..مخصوصا نماز صبح که اصلا نمیخوندم....حس سنگینی زیاد داشتم. نفسم بالا نمیومد..یه شب خواب راحت نداشتم..هروقت میخواستم بخوابم باصدای بلند یا تکون شدیدی بیدار میشدم. یاصدای در زدن محکم..میرفتم درو باز میکردم کسی نبود...وقتی نمازامو درست خوندم دیگه راحت شدم...