هیز نیستن،سی و یکی دو سالشع،یکساله ازدواج کرده،قبل ازدواجمون همیشه دعوتش میکردم میومد خونمون،شوهرمم که نیود میومد با هم فوتبال میدیدیم،جام جهانی با هم میدیدیم ،هر جا هم میخاستم برم منو میبرد
۰هواستون باشه تو رو خدا چند سال پیش آبجی من خواب بوده بعد برادرشوهر که خیلیم ازش کوچیکتره 18سالش بوده یهو دیده افتاده روش اینم جیغ زده اون فرار کرده
تا حالا هم از ترسش به شوهرش نگفته جریان رو
آره
ولی هیز نبوده
واسه من معتاد بود وای خدا اون روز برنگرده روزاول نامزدیم رفتم موندم خونشون همه خوابیدن صدام کرد بیا پایین منم تا حالا ادم معتاد از نزدیک ندیده بودم رفتم گفتم داداش کارم داری دستمو گرفت جیغ زدم فرار کردم رفتم پشته اون عوضی خوابیدم صبح جریانو به خودش و خواهرش گفتم ماست مالیش کردن
خوشبختانه من برادر شوهر ندارم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
