من یادم نمیاد کی بشون زنگ زدم اونا زنگ میزنند من محل نمیدم من قبلنا با وجود اختلاف فرهنگی که داشتیم دوسشون داشتم ولی بخاطر سر یه موضوع الکی اشک منو درآورد و برگشت گفت زندگیتو نمیتونی جمع کنی همش کر و کثیفی این حرفو به یه دختر بچه ۱۶ساله گفت جلو برادرشوهرم و خواهرشوهرم یعنی من پودر شدم از خجالت من زندگیم همیشه مث دست گله فقط یکبار این اتفاق افتاد اونم فقط سینکم کثیف بود از اون روز دلم باهاش صاف نشد ک نشد ولی در کل زن دلسوز و مهربونیه پدرشوهرم ولی ن از اون هفت خطای روزگاره