اونجا زندگی‌میکنن داداشم سر یه داستانی مغازشو بسته و بیکاره اومدن یه ماه بمونن مامانم هم مریضه اصلا حال نداره زن داداشم اصلا غذا درست نمیکنه منم‌تا اخر این‌ماه‌امتحان دارم باید درس بخونم تا جایی ک بشه کمک‌میدم‌ب مامانم ولی اون اصلاااا کار نمیکنه‌مامانم ولی چون مهربونه نمیتونه حرفی بزنه الان بچه کلی سر و صدا میکنه زن داداشم‌نشسته داره تو ایسنتا میچرخه من خودم تو عقدم اصلا خونه مادرشوهرم‌نمیرم میرما ماهی۱ بار بگین چیکار کنم بخدا اعصابم‌خورده اصلا هم اهل این نیستم ک خواهرشوهر بازی بلد باشمممم راهش چیه ک تحمل کنم؟؟؟؟؟؟ حوصله ندارم غصه ام‌گرفته بحث یه ماهه
بنظرم عروس نباید اینجوری باشه ک ۱ماه فقط بخوره و بخابه اگ چهار پنج روز بود حق داشت
محترمانه موقع انجام کارها صداش بزنین مثلا نازنین جون میای این سیب زمینی ها رو پوست بکنی؟
مهمون فقط تا۳روزمهمون محسوب میشع بعدازاون دیگه روشوکم کن به خودتم سخت نگیر
بیخیال فقط برو یه جا درست رو بخون یه برنامه بذار خودت کارات رو انجام بده انگار نیستن ندیده بگیرشون کارای عروستون عمدیه حرفم بزنی بدتر میکنه قشنگ معلومه منتظرربهانه اس
داداشت باید کمک کنه..
عزیزم چهار پنج روزم حق نداره به نظرم . بالاخره ادم باید شعورش برسه وقتی جایی میره مهمونی به خاطره زحمتی که میزبان میکشه یه کمکی بکنه چه برسه که یک ماه بخوای بری جایی بمونی .
وای درکت میکنم خدا صبرت بده یه ماه!!!خونه مادر خودش کجاست؟
بهش مسئولیت بدین
شما بهش پیشنهاد بده فلانی جان بیا باهم شام درست کنیم
یا بگو تا من غذا میذارم شما سالادو درست کن
یا ظرفا رو من بشورم شما آب بکش
کم کم راه بندازش
با خنده بگو میدونم حوصله ات سر رفته بیا بریم آشپزخونه کمک مامان گناه داره دست تنهاس
یا به مامانت جوری ک اون بفهمه بگو وای مامان تو برو بشین یا برو پیش بچه ها
من و فلانی کارا رو میکنیم
به نظرم با مهربونی بهش بگین
مثلا میشه شما امروز خورشت درست کنید من برنج
لطفا سالاد درست میکنی
تقسیم وظایف کنید
صداش کن تقسیم کار کن.مثلا بگو تو خورشتو بذار منم برنجو میذادم.باهم کنیم که زود تموم بشه من برم درس بخونم.یا بگو من سفره رو جمع میکنم و جارو میکشم تو ظرفها رو بشور.بچه رو ببر تو اتاق وسیله بریز جلوش اونجا سرگرم بشه.یه جوری اوضاع رو مدیریت کن که کسی هم دلخور نشه.
از داداشت کمک بگیر اول از همه ،زنش هم کمکم میاد کمک
چه پروئن همچین آدمایی😬بدم‌میاد بخور بخابن دست ب هیچی هم نزنن ..من زن داداشم بخاطر خونه سازیشون ۳ ماه سر ما بودن ..غذا شون تمیز کردن این چیزا ..خانم تا ۱ظهر میخابید بعدم نهاری ک مادرست میکردیم میخورد بعدشم شال کلاه میکرد خونه خالش تا وقت شام ک میومد..ی بار قشنگ شستمشم 😒..کاری کردم بش که دیگه پا خونمون نزاره ..اصلنم دلم نمیخاد بیاد ..همین که خودش شوهرش خوش باشن دیگه برام بقیش مهم نیس
عوضش مادر شوهر من خونرو جارو برقی بکشم میاد پشتیارو برمیداره میگه پشت اینارم بکش بعد میگه شما خونتون جارو میکشین تلوزیونو دستمال نمیکشین هر کی یه طوریه دیگه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
