سلام
بچه ها اینو بخونید و لطفا بگید کجای کار من اشتباه بوده(این پست رو از یه تاپیک مربوط کپی کردم)
.
مشکل از زمانی شروع شد که نازیو از شیر گرفتم .
دقیقا سر دوسال تو اردیبهشت بعد واسه خوابوندنش دچار یه بحران شدید شدم هیچ مدل نمیخوابید مگر سر شونه.
منم بخاطر اینکه یاد شیر نکنه قبول کردم چون نازی خیلی سخت از شیر گرفته شد
بعد به این مدل خوابیدن عادت کرد.کلا دختر من خیلی زود به چیزی عادت میکنه .البته اگه به نفعش باشه
ولی من خیلی اذیت بودم 12 کیلو کم نبود سر شونه
تازه گاهی تا 2 ساعت هم نمیخوابید و منم کمر دردو شونه درد تا مینشستم جیغ میکشید .یا حتی اگه به دیوار واسه رفع خستگی تکیه میدادم.
دو ماه تحمل کردم ولی دیگه توانم تموم شد
اومدم همینجا و کمک خواستم
که همه لطف کردن نظر دادن
براش شیشه گرفتم تا شیر پاستوریزه بخوره و بخوابه چون با لیوان لب به شیر نمیزد ولی الان تا یه لیتر در روز با شیشه میخوره
بعد روی پا با شیشه عادتش دادم
که اشتباه دومم بود
واسه من (از این ستون به اون ستون فرجه )بود
بعد دیدم اینم خیلی سخته چون تا خوابش میبرد میخواستم بذارمش تو تخت بیدار میشد
سومین بحران جابجایی محل خواب بود
ما تابستون چون تو اتاق خواب کولر نداشتیم تو هال خوابیدیم و وقتی میخواستیم دوباره بریم تو تخت
خیلی مقاومت نشون دادواسه جای خواب و هر شب گریه که بریم توهال
منم مدتی به دلش راه اومدم و پدرم کماکان در اومد
پون شیر قبل خواب همانا و نصفه شب بردن به دستشویی همانا
و تکان دادن رو پا تا 1 ساعت همانا
خلاصه با همسری صحبت کردم .دیدیم اینکه نمیشه من هر شب تو هال خوابم میبرد از خستگیه خوابوندن نازی
اومدم اینجا نظر خواهی
یادتونه
همه نظر دادن زیاد به گریه ی بچه نباید بها داد
کمی مقاومت لازمه
منم اجرا کردم و قانون گذاشتم بهش گفتم شیشه جون شبا میره خونه مامانش و صبح میاد بعد سه شب گریه قبول کرد همزمان گفتم تو هال مورچه داره مثلا باید بریم تو تخت که اونم بعد مدتی قبول کرد و همچنین بزرگترین بحران نخوابیدن روی پا و خوابیدن با کتاب خوندن بود
واسش یه سری کتاب جدید گرفتم و هر شب میخوندم ظاهرا عادت کرده به همه چی ولی نصفه شب که یهو بیدار میشه که البته نمیدونم چرا چون نه جیش داره نه آب میخواد جیغ میزنه شیشه بریم تو هال رو پا
هر چند موقع خوابیدن یاد این سه رو نمیکنه ولی نصفه شب تو خواب یهو جیغ میزنه میگه
اینم مدتیه کمتر شده
مشکل اصلی تنظیم ساعت خوابشه که همونطور که میدونی اگه به خودش باشه تا ظهر میخوابه بعد سر شب و بعد تا 3 بیدار میمونه
الان فعلا مشکل تنظیم ساعت هست
روش فعلی
اول مسواک بعد کمی آب
بعد کتاب خونی و در آخر لالایی هست
البته از شما چه پنهون کمی از موضع خودم عقب نشینی کردم و گاهی کوتا روی تخت نه تو هال روی پا بدون شیشه لالایی میدم اونم بخاطر جیغ های ممتد که دیگه طاقتشو ندارم ولی در آخر خودش روی تخت خوابش میبره
یه نکته عجیب اینکه کارهایی که ما تو طول روز انجام میدیم یهو تو خواب نصفه شب با جیغ میخواد
مثلا
من خیلی ازش تو روز عکس میگیرم البته به اصرار خودش
هی اسباب بازیهاش رو میچینه دورش میگه بیا عکس بگیر
منم میگیرم
ولی
نصفه شب یهو تو خواب جیغ که عکس بگیر عکس بگیر البته بیدار میشه با گریه میگه
منم باج نمیدم چون سریع عادت میکنه و من باید زیر بالشم هرشب دوربینمونو حاضر بذارم
خدایا چرا دختر من اینطوری میکنه.
ببخشید طولانی شد
هر کی بتونه کمکم کنه یه عمر دعاش میکنم.
بچه ها اینو بخونید و لطفا بگید کجای کار من اشتباه بوده(این پست رو از یه تاپیک مربوط کپی کردم)
.
مشکل از زمانی شروع شد که نازیو از شیر گرفتم .
دقیقا سر دوسال تو اردیبهشت بعد واسه خوابوندنش دچار یه بحران شدید شدم هیچ مدل نمیخوابید مگر سر شونه.
منم بخاطر اینکه یاد شیر نکنه قبول کردم چون نازی خیلی سخت از شیر گرفته شد
بعد به این مدل خوابیدن عادت کرد.کلا دختر من خیلی زود به چیزی عادت میکنه .البته اگه به نفعش باشه
ولی من خیلی اذیت بودم 12 کیلو کم نبود سر شونه
تازه گاهی تا 2 ساعت هم نمیخوابید و منم کمر دردو شونه درد تا مینشستم جیغ میکشید .یا حتی اگه به دیوار واسه رفع خستگی تکیه میدادم.
دو ماه تحمل کردم ولی دیگه توانم تموم شد
اومدم همینجا و کمک خواستم
که همه لطف کردن نظر دادن
براش شیشه گرفتم تا شیر پاستوریزه بخوره و بخوابه چون با لیوان لب به شیر نمیزد ولی الان تا یه لیتر در روز با شیشه میخوره
بعد روی پا با شیشه عادتش دادم
که اشتباه دومم بود
واسه من (از این ستون به اون ستون فرجه )بود
بعد دیدم اینم خیلی سخته چون تا خوابش میبرد میخواستم بذارمش تو تخت بیدار میشد
سومین بحران جابجایی محل خواب بود
ما تابستون چون تو اتاق خواب کولر نداشتیم تو هال خوابیدیم و وقتی میخواستیم دوباره بریم تو تخت
خیلی مقاومت نشون دادواسه جای خواب و هر شب گریه که بریم توهال
منم مدتی به دلش راه اومدم و پدرم کماکان در اومد
پون شیر قبل خواب همانا و نصفه شب بردن به دستشویی همانا
و تکان دادن رو پا تا 1 ساعت همانا
خلاصه با همسری صحبت کردم .دیدیم اینکه نمیشه من هر شب تو هال خوابم میبرد از خستگیه خوابوندن نازی
اومدم اینجا نظر خواهی
یادتونه
همه نظر دادن زیاد به گریه ی بچه نباید بها داد
کمی مقاومت لازمه
منم اجرا کردم و قانون گذاشتم بهش گفتم شیشه جون شبا میره خونه مامانش و صبح میاد بعد سه شب گریه قبول کرد همزمان گفتم تو هال مورچه داره مثلا باید بریم تو تخت که اونم بعد مدتی قبول کرد و همچنین بزرگترین بحران نخوابیدن روی پا و خوابیدن با کتاب خوندن بود
واسش یه سری کتاب جدید گرفتم و هر شب میخوندم ظاهرا عادت کرده به همه چی ولی نصفه شب که یهو بیدار میشه که البته نمیدونم چرا چون نه جیش داره نه آب میخواد جیغ میزنه شیشه بریم تو هال رو پا
هر چند موقع خوابیدن یاد این سه رو نمیکنه ولی نصفه شب تو خواب یهو جیغ میزنه میگه
اینم مدتیه کمتر شده
مشکل اصلی تنظیم ساعت خوابشه که همونطور که میدونی اگه به خودش باشه تا ظهر میخوابه بعد سر شب و بعد تا 3 بیدار میمونه
الان فعلا مشکل تنظیم ساعت هست
روش فعلی
اول مسواک بعد کمی آب
بعد کتاب خونی و در آخر لالایی هست
البته از شما چه پنهون کمی از موضع خودم عقب نشینی کردم و گاهی کوتا روی تخت نه تو هال روی پا بدون شیشه لالایی میدم اونم بخاطر جیغ های ممتد که دیگه طاقتشو ندارم ولی در آخر خودش روی تخت خوابش میبره
یه نکته عجیب اینکه کارهایی که ما تو طول روز انجام میدیم یهو تو خواب نصفه شب با جیغ میخواد
مثلا
من خیلی ازش تو روز عکس میگیرم البته به اصرار خودش
هی اسباب بازیهاش رو میچینه دورش میگه بیا عکس بگیر
منم میگیرم
ولی
نصفه شب یهو تو خواب جیغ که عکس بگیر عکس بگیر البته بیدار میشه با گریه میگه
منم باج نمیدم چون سریع عادت میکنه و من باید زیر بالشم هرشب دوربینمونو حاضر بذارم
خدایا چرا دختر من اینطوری میکنه.
ببخشید طولانی شد
هر کی بتونه کمکم کنه یه عمر دعاش میکنم.
