من،شوهرم پسرخالمه،خالم خیلی سال پیش از شوهرش جدا شده بود پسرشم پیش پدرش بود و من اصلا ندیده بودمش،تا توی 20 سالگی توی عروسی منو دید و خواستگاری و ... الانم عقدیم
منم اره
آره واقعا خیلی هندی شد😂
من شوهرم میشد داداش همسایمون..هیچوقت فکرشو نمیکردم باهاشون وصلت کارشیم ..تا حالا ندیده بودمش تا روز خاستگاری که اومدن.همسایه بغلیمونم بود نزدیک بود..سالها پیش گفته بودن پیش خودشونو مامانم ولی فکر میکردن نمیشد چون کوچیک بودم ۱۱ سال اختلاف سنی داشتیم بعد اون حرفا ۳ سال گذشت اومد خاستگاریم و ازدواج کردیم..دعا کنین اشتی کنیم بریم سرخونه زندگیمون🙂
اخه فک میکنم از اول تقدیرمون با هم بود همسرم پسر داییمه قبل ازاینک پا پیش بذاره عموم رفته بود مسافرت واسه همه نوه ها یه عروسک آورد ک اول اسمشون روش باشه اما اول اسم منو هرچی گشته بود پیدا نکرده بود و برام حرفmرو اورده بود اونموقع بهش اهمیت ندادم اما چن سال بعد دیدم شد اول اسم همسرم و عروسکو واسه یادگاری تو دوران نامزدی دادم ب همسرم و ماجراشم بهش گفتم چن تا چیز دیگم هس ک دیگ طولانی میشه بخوام بگم
من. واقعا قسمت یه چیزی رو رقم میزنه که آدم اصلا فکرشم نمیکنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
