سلام عزیزان.مادرشوهرم ودخترش ب صورت کاملا غیرمستقیم براهرمسئله ای حتی دسشویی رفتنم ی مثال داره ازبقیه ک اونو جلو شوهرم باکنایه میگ ک مثلا برسونه ب شوهرم ک من خوب نیستم وصعیفم وبدجنسم و... شوهرمم هرچه بهش میگم باز گول حرفای خارمادرشو میخوره.شما باشید چطو جوابشو میدین وقتی مخاطبش من نیستم وحرف یکی دیگ رو میزنه اما منظورش تابلویه ک منم
ایشالا ایقدی ک عذابم دادن خدا جوابشون روبده اگ داستان زندگیمو براتون بنویسم کوه دردم ازهمون اول.بچم تازه بدنیااومده بود کاری ب شوهرم کردن ک با روی خوش منو برد خونه مامانم تو ی شهر دیگ بعد تا دوماه گمو گورشد ن زنگی ن پیامی.بعد هم کلی فحش و...ک باید تعهد کتبی بدی خانوادتو نمیخای اونا ک جز خوبی باهاش رفتاری نکردن بخاطر ی ناراحتی ک مامانش بخاطر عروسیمون داشت وپرش کرده بود بماند چ بلاهایی ک سرم نیاوردن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
آره متاسفانه و پدرومادر وخاهرش مث ی تیم موفق یکیش سرد میگ یکیش گرم.دارن با زندگیمون بازی میکنن
خدا بهت صبر بده، فقط ی کاری می تونی بکنی، زیادی کاری نکن که تو چششون باشی، بعد بخوان اذیتت کنن، باید خیلی هم زرنگ باشی زود نقشه شون بدونی، سیاست به خرج بدی و شوهرت آروم کنی، کار سوم هم زیاد به رفتار مادرشوهر و خود شوهرت توجه نکن بزار بدخلقی کنه تا کم کم آروم بشه
مرسی عزیزم.ینی کسی هس گیر همچین آدمایی افتاده باشع احساس میکنم ب ته خط رسیدم بعضی موقه ها فکر خودکشی ...
اره عزیزم مادر و مادربزرگ خودم دیدم، واقعا زندگی با همچین آدمایی سخته، فقط کم کم شوهرت بشناسی بدونی نقط ضعفش چیه از اون راه وارد بشی، سیاست هم زیاد به خرج بدی، کم کم شوهرت همراه خودت کنی