عزيزم من خوشحال نيستم چون الان بچه دار شدن زوده و من از پسش بر نميام بخصوص چون دانشجو هستم و بين دوتا شهر تو رفت و امدم بچه دار شدن فقط كارمو سخت ميكنه
من ك راضي نيستم اونم حرف ميزنه ك بچه ميخوام. نميدارم قرص بخوري فلان وبهمان وگرنه تا من راضي نباشم نميشه ك
تعيينتكليف نكرده نظرشو گفتع و داره اصرار ميكنه ك قبول كنم هر روز ي پيشنهاد ميده ك منو راضي كنه بهش ميگم تو اول ازدواج کن بعد فكر بچه دار شدن باش🤦🏻♀️
من موندم این بشر اینهمه انرژی از کجا میاره
صب ساعت هشت پا شد زفت سرکار کارش اپن رپز خیلی سنگین بود و روزه هم بود بعد کارش یجوریه خیلی تو رفت و امد هست کلی هم رانندگی کرده روز قبلشم تا ساعت پنچ صب با من حرف میزد ینی سه ساعت فقط خوابیده بود بعد برگشت خونه افطار اینا کرده باز بیدار موند باهام تا سحری و باز همون انرژی و باز صب باید پا میشد میگم نکنه ی چی میزنه 🤦🏻♀️
البته اون روزا واقعا کارشون سنگین بود الان تا ظهر خوابه
میگه همچین انتطاری ازت دارم با البته بعلاوه دوتا دیگه 
