خانواده شوهر

اسی حلال کن وسط تاپیکت اومدم

خانما خاهشا نفری ی صلوات واسه مادرشوهرم بفرستین حالش خوب نیس فشار داره😔

یه خانوم خوب هیچ وقت از کسی بد گویی نمیکنه شوهرت گفت فلان تو بگو نه شاید اشتباه کردیمو ... تا اون بگه خانوم من مثبت اندیشه  وقتی تو بد کسیرو جلوش نگی اگر کسی بد تورو گفت باور نخواهد کرد   دیگم نگو جاریم فلان در شان تو نیست پشت کسی حرف بزنی 

عیییییین من

اینا خوبه برای پسراشون زن میگیرن کا تازه یادشون بیفته بچه دارن بهش بچسبن

از تو که کار نمیکشن  شوهرتم هیچی بهش نگو خودش خسته میشه  برعکس تشویقش کن بگو اره برو و ... نزار فکر کنه تو حساسی رو این موضوع که بد تر میشه  جوری وانمود کن که اصلا چیز خاصی نیست وقتشو پر کن با دور همی دوستات با دیدن فیلم با هر چیزی ...وقتی تو شاد نگهش داری مطمن باش وقتشو واست میزاره  یه زن نق نق  که هیـگیر بده و بیحالو حوصله باشه و از بقیه بد بگه واقعا نفرت انگیزه پس نفرت انگیز نباش در شان خودت رفتار کن نه در شان دیگران 

من 16 سال از زندگیم هدر دادم چون با خانواده شوهرم تو ی ساختمون زندگی کردم. اصلا برای خودم زندگی نکردم😢😢چکار کنم چطوری از زندگیم لذت ببرم؟

شما از کجا میدونیـقبل زن گرفتن کاراشونو نمیکردن؟؟؟ الان مادر پدر خودت زنگ بزنن به کمکت احتیاج داشته باشن نمیری کمکشون ؟؟؟ چرا انقدر منفی نگرین ؟؟؟چرا همه خوبیا و حقا مال شماست ؟؟چرا قضاوت نادرست دارین ؟؟

منم تو یه ساختمونم اما دارم لذت میبرم چون لیاقتشو دارم خودمو درگیر این خاله زنک بازیا نکردم حد و حدود واسه خودم گزاشتم  وقتی واسه خودت ارزش قایل نباشی زندگیت گنده اما اول به خودت بیا ببین لیاقت چه زندگی رو داری بعد تصمیم بگیر چه کنی وقتی مدام در حال نق زدنو مادر شوهر خواهر شوهری پس لیاقتت در همون حده اما اینجوری نباش 

آره واقعا لایک داره پسته

وقتی فک میکنم چطور الکی بهترین سالهای زندگیم هدر رفت میخام بمیرم😢

نکه فکر کنیـمنم ادم خوبیم ها نه منم ٧ سال زندگی کردم و خودمو داغون کردم الان یه ساله فهمیدم من باید چطور زندگی کنم  و افسوس میخورم کاش یکی بود  اینارو به من میگفت  اما تو اشتباه نکن  هر وقت هر چیزی دلخورت کرد تو ذهن سبک سنگین کن ببین در شان تو هست یا نه  بعدشم توقعتو از همه به صفر برسون که ارامشـکل دنیا توی همینه حتی از شوهرت 

چند سالته؟؟؟؟

زندگیم مستقل نبوده یعنی تحت تاثیر احوالات خونه مادرشوهر و جاری بوده. خونم یکسره مهد کودک بوده. مادرشوهرم روزی چندبار میاد و میره حتی اگه من یک ماهم نرم کار خودش میکنه و .....ساختمون شلوغ و پرصدا

اصلا تنها نبودم که به خودن فک کنم و برای خودم کاری کنم. سوالم اینه که از این به بعد چه کنم؟