سلام مامانا پسرم دو سال و نیمه س جدیدا خیلی سرخود و لجباز شده و در ضمن بهانه گیر مثلا سر ناهار گیر می ده دلستر براش می ریزم می گه نه لیوانش را عوض کنم عوض می کنم می ره سر یخچال شیر میاره می گه شیر بریز و در آخرش به عوا کردنش توسط من و قهر و گریه اون ختم می شه ناگفته نمونه چون همیشه باهاش خوب رفتار کردیم سریع هم بهش بر می خوره و گریه و قهر می کنه ولی بعد از قهرش و قطع شدن گریه اش باز کار خودش را می کنه
یا مثلا سر لباس پوشیدن قبلا یه جور حرصم می داد الان یه جور قبلا اگر مثلا شلوارش کثیف می شد و عوض می کردم اصرار که حتما لباس ستش را تنش کنم یعنی بولیزش هم با اینکه تمیز بود عوض می کردم حالا این را می زاشتم به حساب اینکه بچم شیکپوشه ولی الان دیوونم کرده از صبح فکر کنم بیست دست لباس عوض کرده اون هم لباس های پاییزی و زمستونی رفته آورده گیر گیر که اینها را بپوشم یا چند دست لباس های کوچیک شده اش را که یادگاری نگه داشتم آورده که اونها را بپوشم اونهم با جنجال و سر وصدا واقعا استرس گرفتم از دستش آحر سر هم دو تا لباس بی ربط به هم پوشیده گرفته خوابیده مساله ست بودن نبودن نیست مساله اصرارش به لباس غیر فصل پوشیدنه و اینکه از صبح بی اغراق بیست بار لباس عوض کرده تازه صبح هم مامانم بردش بیرون شال گردن انداخت تو این گرما خل شدم از دستش هیچ رقمه هم کوتاه نمیاد و آخر سر من کم میارم و سرش داد می کشم و باز هم قهر و گریه اون البته بعد از قهرش کماکان رو خواسته اش پا فشاری می کنه و به هیچ وجه کوتاه نمیاد
حالا من چه رفتاری باهاش پیش بگیرم خسته شدم همه انرژی ام صرف کلنجار رفتن های الکی با این وروجک می شه
یا مثلا سر لباس پوشیدن قبلا یه جور حرصم می داد الان یه جور قبلا اگر مثلا شلوارش کثیف می شد و عوض می کردم اصرار که حتما لباس ستش را تنش کنم یعنی بولیزش هم با اینکه تمیز بود عوض می کردم حالا این را می زاشتم به حساب اینکه بچم شیکپوشه ولی الان دیوونم کرده از صبح فکر کنم بیست دست لباس عوض کرده اون هم لباس های پاییزی و زمستونی رفته آورده گیر گیر که اینها را بپوشم یا چند دست لباس های کوچیک شده اش را که یادگاری نگه داشتم آورده که اونها را بپوشم اونهم با جنجال و سر وصدا واقعا استرس گرفتم از دستش آحر سر هم دو تا لباس بی ربط به هم پوشیده گرفته خوابیده مساله ست بودن نبودن نیست مساله اصرارش به لباس غیر فصل پوشیدنه و اینکه از صبح بی اغراق بیست بار لباس عوض کرده تازه صبح هم مامانم بردش بیرون شال گردن انداخت تو این گرما خل شدم از دستش هیچ رقمه هم کوتاه نمیاد و آخر سر من کم میارم و سرش داد می کشم و باز هم قهر و گریه اون البته بعد از قهرش کماکان رو خواسته اش پا فشاری می کنه و به هیچ وجه کوتاه نمیاد
حالا من چه رفتاری باهاش پیش بگیرم خسته شدم همه انرژی ام صرف کلنجار رفتن های الکی با این وروجک می شه
