دوتا خواهر شوهر دارم بزرگه ده سال ازم بزرگتر کوچیکم پنج سال ازم کوچکتر دیگه نمیدونم چیکار کنم از دستش انقد ازم بدش میاد و حسود شده نسبتم که نگو خیلیم بگم پدرو مادرشوهرم لوسش کردن طوری که خواهر شوهر بزرگمم دیگه دیونه کرده ب دامادشون بچه ها خواهرشم تیکه میندازه طوری داماد گله کرده ب خواهرشورم حالا اون شب ما دعوتشون گرفتیم خواهر همسر و خانواده همسرمو خواهرشوهرم اینا اومدن اما اونا نیومدن زنگ زدم پدر شوهرم که شام گزاشتم بیایین خواهرشوخر کوچیکه برداشت هرچی دهنش اومد گفت و ک مانمیایم اون شب داشتم سکته میکردم از رفتاربدش گذشت فرداش دیدم همه جا با گوشی خودش و پدر و مادرش بلاکم کرده حالا دیگه دارم دیونه میشم که چراااا اخه هیچی هیچ نگفتم از یه طرف میگم ب خواهر شوهرم که اون شبم بابت رفتارش شنیدم دعواش کرده بگم از یه طرفم موندم نمیدونم بنظر شما چی کنم از دستش نمیدونید سه روز سرم درد میکنه کاش بد بودم باهاشون چیزی اما..😔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بگو شوهرت با مادرش صحبت کنه که ما شما رو دعوت کردیم درستش این بود اگر نمیخواستید بیاید خودتون خبر می ...
شوهرم دیروز میگف رفتم گفتم اون چ رفتاری بود اون شب میگف مادرم هرچی خاسته گفتم خواهرشم با چهارتا اشک و گریه تمومش کرده میگف کاری کردن با بدبختی اومدم بیرون فقط میگن دخترمون😑
عزیزم منم دقیقا بیست سال پیش شرایط شما رو دلشتم عین خودت هر چی که تعریف کردی خواهر شوهرمنم همینطوری بود حرفا رو زیاد میکرد دروغ میگفت اختلاف مینداحت تو زندگی من اونموقع تو سن بلوغ بود خانوادش هم حمایتش نیکردن منم کلی اضطراب و تپش قلب گرفتم بخاطر این کارش تا میتونی خونشون دیر به دیر برو زیاد همدیگرو نبینین یا حرفی که میخوای بزنی در حضور بزرگترا بزن یه کم بهش کم توجهی کن بزار این دورانش تموم بشه بره دانشگاه راحت میشی
شوهرم دیروز میگف رفتم گفتم اون چ رفتاری بود اون شب میگف مادرم هرچی خاسته گفتم خواهرشم با چهارتا اشک ...
به شوهرت بگو من احترام و عزت دارم اگر خواهرت برا مامان بابات عزیزه منم دختر عزیز مامان بابامم،بهت اعتماد کردم عزت و احترامم رو نمیشکنی که باهات ازدواج کردم.اگر قراره وضع این باشه یه مدت نریم نیایم زنگنزنیم تا پی به اشتباهشون ببرن
شوهرتم خواست بره و زورت نرسید،خودت نرو.بزار ببینن تنها میمونن
اهمیت نده این آدما میخوان اعصابت خورد بشه از عمد میکنن دیروز برادرشوهرم وسایلاشو مثل تلویزیون و آبگرمکن و چند تیکه دیگه رو آورده خونمون میگه تا یک سال باید اینجا باشه گذاشت اتاق دخترم شوهرم گفت بذاریم انباریمون منم گفتم بله بذاریم اونجا چون دخترم اینجا شاید خراب کنه ناهار درست کرده بودم برادرشوهر دیگه هم بود تا گفتم بدارید انباریمون ناراحت شد وسایلاش رو برد خونه مامانش یه عالمه تدارک دیده بودم واسه ناهار کلی عصبانی شدم حتی چایش رو نخورد اینجور آدما باید براشون تاسف خورد
حرفات یکطرفه ست میگی زنگ زدی ببینی چرا نیومدن، خواهرشوهرت گوشی رو برداشته تو گفتی گوشی رو بده بابا اونم فحشت داده قطع کرده!! اونم بی دلیل... هرکاری میکنم تو کتم نمیره
حرفات یکطرفه ست میگی زنگ زدی ببینی چرا نیومدن، خواهرشوهرت گوشی رو برداشته تو گفتی گوشی رو بده بابا ا ...
منوکه میگفتم گوشی بده بابا میگف نمیدم چون خوابه منم گفتم خواب الان اخه گوشی بده اون داد میزد که چی میخای ازمون انگار ب زور میگم بیای اصن نمیای ب درک فقط نمیخاستم با این بحرفمم اونم کلا مشکل داره با من میدونی چی میگم کلا مشکلش زیاده خودش و نمیسازه باهام