یاد ی حرفی افتادم دلم میخواد دوباره گریه کنم
۳سال پیش ک دخترم ۲سالش بود و شیر میخورد هنوز
من به مادر شوهرم گفتم دخترم به شیرم خیلی وابستش
تا شیر نخوره نمیخوابه
ظهر شد گذاشت رو پاش انقدر تکون داد بچه با گریه خوابید
۲هفته بعد با شوهرم و اون بحثم شد
جلو شوهرم گفت دیدی ک بچه به من وابستس و چ راحت بغلم نمیخوابه
غصه بچه نخور ردش کن بده مهریه هم میدیم
کثافت
ولی خداروشکر شوهرم عاقله