منکه انقد بچه دوست بودم الان از هرچی بچس بدم میاد
من شاغل بودم اکتیو بودم.بعضی روزا حس میکنم از زندگی سیرم.شوهرمم صبح‌میره شبساعت۱۱میاد.من با بچه تو اپارتمان۸۰متری زندانی میشیم.
عاشق بچمم ولی خستم😥مام ادمیم.
وای چه تاپیک به جایی
خیلی درد دل دارم ولی واقعا حتی حرفم نمیاد بنویسم
منم یه یک و نیم ساله و هفت ساله دارم
دیوونه شدم فقط 😢😢😢😢😢
اره مخصوصا ۷انواده شوهرم.اصلا حتی تو حرف زدن درک ندارن چه برسه به کمک.
اگه بگم‌خستم میگن وا بچت که ارومه.تو ناشکری(همون یه ساعت که باهمیم و من باید با بچه صد دور تو خونه بچرخم وپابه پاش راه برمو میبینن فقط )حالا از حرفایی که رو دلم میذارن بگدریم😥
اره.تازه میگن وا چرا لاغر شدی.چرا به خودت نمیرسی.
من که شوهرمم به خاطر همین حرفای مامان وخواهراش که مام بچه داشتیمو...باهام دعوا میکنه که چرا خسته ای و نمیخندی و رابطه جنسیمون فلان نیست و...خب منم ادمم.من تمام مسئولیت بچم باخودمه.شوهرم فقط خونموت واسش حکم خوابگاهه.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
56 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
