تاپیک قبلیم کاملا نوشتم
به خاطر طلا.
بیکار نمیره سراغ کار
خونه باباش زندگی میکنیم
مغازه باباش هم کار میکرد
حالا گفتن برید
یه مقدار پول. اندازه داشتیم میشد باهاش خونه بگیری ولی خونه متوسط رو به پایین.برای یه مقدار جلو و ۵۰۰ کرایه
ولی گفت طلاهاتو ب فروش منم گفتم ن
چندبار گفت برو خونه مامانت منم اومد
دیشب زنگ زد گفت طلاهاتو بیار گفتم اول مهریه
گفت نزار به آبروریزی بکشه ب مامانمم هم گفت
طلاها رو بفروش خونه رهن کنه ک نخواد بره
سرکار