منم مثل خودت بودم تازه دلم میخواست یه وقتاایی هم شوهرم هم خودم هم بچه رو خفه کنم از بس بچم .گریه میکرد
حالا من اونقد حالم بد بود یه دکتری اومد تو اتاق توضیح میداد درباره یه چیزایی اقا بود
سینه من مونده بود بیرون بیچاره دکتر سرشو انداخته بود پایین
بعد رفتن کنار تختیم ترکید از خنده گف وضعتو نگا بیچاره دکتر سرشو بالا نیاورد
منم سر اولی داغون سر دومی بلافاصله بعد سزارینم خواهرم داشت ارایشم میکرد 😁😁
من تا شش ماه به اینه نگاه نکردم!!!!!!!
از قبل با فیلم بردار هماهنگ میکنن و لباس مناسب عکس و فیلم باخودشون میبرن بیمارستان و قبل از شروع فیلمبرداری و عکس لباس میپوشن و آرایش میکنن
شوهر من دو ماه آخر بارداری فقط دعوا میکرد حق نداری بری خونه مادرت بمونی . تو بیمارستان‌مادرش یک کلمه گفت وا پس کجابره باید بره خونه مادرش ... فقط یک جمله گفت باشه
ای خدا چقدر به حرف مادرشه
متنفرم از کل حاملگیم انقدر سخت بود
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
