این بنده خدا اهواز زندگی میکرده گفتن باید بره جای خوش اب و هوا، هوای اونجا سمه با خانوادش میاد اینجا اجاره نشینن
خانومه میگفت شوهرم تهرانه خونه ی خواهراشه
مامانم گفت چرا اون نیومد تو با این حال خرابت اومدی؟
گفت خانوم اون کلن به حرف خواهراشه
زندگی مارو بخاطر خواهراش جهنم کرده
اهواز کار داشت اوستا بود اومده اینجا با ماشین مسافر کشی
هر دیقه زنگ میزنه میگه ماشینم خرابه به من پول بدید
خانومه به مامانم میگفت به خدا اهواز میرم خونه ی یه خانومی بچشو نگه میدارم تا از سر کار بیاد ماهی یه تومن میگیرم جمع کنم خرج عملمو بدم