همه رفته بودیم بالا طبقشون ک جهیزیمو میگرفتم گفتم لباسامو بدین شوهرم گفت دادم زنه دومم منم گفتم حرومتون باشه مادرشوهرم گفت الهی نپوشیشون بابام اومد حلم داد گفت برو بیرون توماشین بشین داشتم میرفتم کوچه ازپشت یهو یکی اروم منو گرف گفت بیا اینجا ببینم شروع کدد به کتک زدن خواهرشوهر روانیم بود داد زدم همه ریختن پایین شوهرم همچین میزد خواهرشو با مشت که نگو خاهرشم ولم نمیکرد مامانمم ازپشت گرفتن همشون زدن بیچاره مامانم نتونسته بود بزنه دویدم گوچه داد زدم منو کشتن کشتن خاستم ابروشون بره همه همسایه ها جمع شدن گفتم جهیزیمو نمیدن و کتکم زدن پلیس اومد گفتم شکایت دارم گف نه ولش برو جهیزیتو بردار برو گفتم نمیدن اه خلاصه با زور اوردیمشون 😣سرم بینیم همه جام درد میکنه ناخنام شکسته زخمه دستام خدا لعنتشون کنه جهیریمو برده بودن شهره خودشون چند ساعت راه بودیم برف هم میبارید بخدا صب۱۱رفتیم شب۱۱رسیدیم خونمون